Translate

چهارشنبه، آبان ۱۰، ۱۳۹۱

اوباما در نیوجرسی

همانجور که روز 3 شنبه نوشتم - اوباما امروز برای بازدید مناطق بحرانی واد نیوجرسی شد . احتمالا وی وارد نیویورک خواهد شد . چون اوضاع بهتر شده است . مترو از عصر شروع به کار کرده است . یکی از فرصت های تبلیغاتی برای اوباما علیه رامنی است که یکی از مراکز جمع اوری کمک های غذایی را به مبارزه علیه اوباما تبدیل کرد و مورد انتقاد رسانه ها قرار گرفت .
مردم امریکا در چنین مواردی بسیار سخاوتمندانه عمل می کنند و به هموطنانشان کمک می کنند.

دوشنبه، آبان ۰۸، ۱۳۹۱

نگاهی بر شعار : نيروهای سرنگونی طلب متحد شويد


شعار محوري ديدگاه - پاسخ به يادداشت هفته عاطفه اقبال نگاهی بر شعار : نيروهای سرنگونی طلب متحد شويد
منبع: سايت ديدگاه علی ناظر

با تشکر از عاطفه اقبال گرامي که در يادداشت هفته به شعار محوري سايت ديدگاه «نيروهاي سرنگوني طلب متحد شويد» پرداخته اند. ايشان در يادداشت خود به نکات ديگري هم، براي پيشبرد بحث، اشاره کرده اند، که من پيش از اين، از جمله در يادداشت کوتاه «الويت»، به آن نکات تا حدي پرداخته ام، ولي فکر کنم پيش از پرداختن به محتويات مقاله عاطفه اقبال يک نکته پايه اي را براي چندمين بار و به روشني و تيزي کامل، به آنها که تازگيها درد ديگري ندارند به جز گاف گرفتن از ديدگاه و نوشتن مقالات کشاف و آنچناني بيان کنم.ديدگاه همين است که مي بينيد. يک روز گاف مي دهد، يکروز نمي دهد. يک روز پُر کوب و خروشان فعال است، يکروز به باز نگري مي پردازد. اما در دو چيز سفت و سخت سرجايش ايستاده:1- اين رژيم بايد در تماميت اش سرنگون شود2- به اين راه و رسمي که تا بحال طي نموده باور دارد، و ادامه مي دهد.اين تصميم همهء مسوولين ديدگاه، است. زمان آن سيده که شما منتقدين هم تصميم خودتان را بگيريد. اگر فکر مي کنيد که ديدگاه به ناکجا آباد مي رود، پس اينهمه جوش و خروش ندارد. اينهمه آدم و سازمان و سايت به ناکجا آباد رفتند، اين يکي هم روي آن. پس در يک کلام، ديدگاه، علي ناظر و مسوولين سايت کار هاي مهمتر و پر ارزشتري دارند که به آن بپردازند، تا به مقالات کشاف شما و يا اي ميل هاي تهديد آميز و هشدار دهندهء برخي از شما که حتي در ميان خودي ها هم جا و مکان شايسته اي کسب نکرده ايد، پاسخ دهند. شما که اينقدر عالِم دهريد، چرا نمي رويد يک سايت انقلابي و صدها برابر بهتر از ديدگاه تاسيس کنيد، که هم به آزادي انديشه و بيان باور داشته باشد، هم گاف ندهد، هم به اصل انتقاد و انتقاد پذيري عمل کند، و هم شما از آن راضي باشيد؟ اگر نمي توانيد، چون سايتي مثل ديدگاه را هفت سال سرپا نگاه داشتن کار آساني نيست، پس به اندازه اي که مي توانيد حرف بزنيد. وقتي نوشتم که کاربران ديدگاه سهامدارند، منظور آنهايي است که ديدگاه را با تمام بدي ها و خوبي ها، و با تمام گاف ها و کجروي هايش، مال خودشان مي دانند. باور کنيد که پيش از شما ديگران هم به همين روش مي خواستند فضاي دور و بر ديدگاه را آلوده کنند و يا ديدگاه را وادار به عکس اعمل هيستريک کرده و به طرف رژيم هُل اش بدهند، ولي طولي نکشيد که خود به دامن رژيم غلطيدند (خودتان آنها را بهتر از من مي شناسيد)، اما ديدگاه هنوز بر ضديت سازش ناپذيرش با رژيم ادامه مي دهد؛ به مجاهدين و ديگر نيروهاي سرنگوني طلب انتقاد مي کند، اما در مواقع اضطراري و پر پيچ و خم بهترين مدافعشان است. از تمام گويش هاي فکري نظر درج مي کند، اما بر باور هاي خود پايبند مانده است. کوتاه سخن اينکه مواظب باشيد خودتان سُر نخوريد، لازم نيست غصهء ديدگاه را بخوريد که به کجا مي رود. روشن است؟ و اما به محوري ترين نکاتي که عاطفه اقبال پيش کشيده، در چارچوب واقعيات و مشخصه هاي شکل دهندهء ديدگاه، مي پردازم.پيش از پرداختن به جزئيات و کارکرد شعار محوري ديدگاه، لازم است با توجه به يادداشت عاطفه اقبال روي چند نکته اساسي بار ديگر تأکيد کنم:1- عاطفه اقبال مي نويسد « بحث های اخیر در مورد سایت دیدگاه [را که] منجر به قطع رابطه تعدادی از همکاران آن شد» براي پيشبرد بحث بر مبناي واقعيات، لازم است متذکر شوم که تنها يک نفر (و نه تعدادي) از همکاران کناره گيري کرد.ديدگاه خواهان سرنگوني اين نظام در تماميت اش بوده، هست و خواهد بود. اين اصل قابل مذاکره و بحث و بررسي نيست. اين اصل به بودن و يا نبودن علي ناظر در ديدگاه هم مشروط نمي شود. افرادي مثل ايرج مصداقي سالهاي متمادي و پيش از اينکه ديدگاه موجوديت پيدا کند، زير شکنجه و در انفرادي بر روي اين اصل پافشرده اند، و يا بصير نصيبي که لحظه اي از ضديت با نظام اسلامي و بادمجان دور قاب چينانش دست برنداشته است. اين دوستان پيش از پيوستن به ديدگاه براي خودشان شخصيتي بوده اند، اگر هم با ديدگاه نباشند و به اين اصل پايدار بمانند باز هم خاري در چشم رژيم خواهند بود. اينها هويت خود را از نهادي که به آن وابسته اند نمي گيرند. هويت آنها هويتي مستقل و غير وابسته است. به همين نسبت، پيش از پيوستن اين دوستان به ديدگاه، سايت ديدگاه سرنگوني طلب بود، اگر هم يک روزي اين دوستان تصميم بگيرند که مي خواهند به همکاري با ديدگاه پايان دهند، سايت ديدگاه باز هم سرنگوني طلب خواهد ماند. فراموش نکنيد که تازه يکسال از هفت سال است که اين دوستان با ديدگاه همکاري مي کنند. هم اينها و هم ديدگاه در 6 سال پيش از اين هم ماهيت مستقل خود را داشته اند. پس اصل اول و هميشگي ديدگاه سرنگوني طلب بودنش است.عاطفه اقبال مي نويسد: «از طرفی دیگر باید به این سئوال اساسی پرداخت که آیا سایتی با شعار اتحاد نیروهای سرنگونی طلب، حق دارد خود را تبدیل به فروشگاهی با اجناس مختلف و رنگارنگ کند یا نه؟ جای آن دارد که این سئوال به عنوان یک سوژه ی قابل بحث مطرح شود که آیا میتوان در شرایط جنگ با رژیم جمهوری اسلامی در کنار هر نویسنده ای نشست و مقاله نوشت؟ آیا قرار گرفتن نام همه ی نویسندگان در کنار هم مشروعیت دارد؟ یا به مشروعیت کسانی که واقعا سرنگون طلب هستند ضربه میزند؟ با جواب دادن به این سئوالات است که تکلیف این شعار مشخص خواهد شد.» من برخلاف ايشان، به مقاله به چشم «جنس» در «فروشگاه» نگاه نمي کنم. مگر همين نوشتهء عاطفه اقبال «جنس» است و يا ديدگاه فروشگاه و محل خريد و فروش جنس؟ نوشتهء عاطفه اقبال چکيدهء انديشه اوست، که اگر هزاران دلار هم بابتش پرداخت مي کردم ايشان راضي به درج آن در ديدگاه نمي شد، مگر اينکه اول خودش، در درون خودش، به اين باور رسيده باشد که ديدگاه «فروشگاه» نيست. اگر منظور عاطفه اقبالخريد و فروش بود که احتياجي به نوشتن يادداشت هفته ديدگاه نداشت. پس صحبت کردن از جنس و فروشگاه و ...آنهم در باره چکيده انديشه اشتباه و خطاست، و کم ارزش کردن سطح بحث است.2- ديدگاه سايتي فراسازماني است. يعني اجازه مي دهد تا همهء نظرات و گويش هاي فکري بيان شود. به يکي دو گاف ديدگاه نپردازيم چون خلط مبحث و لوث کردن بحث است. ديدگاه کار مي کند، فعال است، پس گاف هم مي دهد، انتظار بيش از اين هم از ديدگاه داشتن کودکانه است. اگر هم کسي بپرسد چند تا اشتباه؟ مي گويم هر چه بيشتر کار کنيم، تعداد اشتباهات بيشتر است. اصولا، نهادي فعال که اشتباه نکند وجود ندارد – حتي نهادهاي سياسي که کادر مرکزي و... دارند، و اگر منظور اين است که ديدگاه به اشتباه خود معترف شود که ايرادي در آن نيست، ولي آيا ديگران هم که اشتباه مي کنند به همين سادگي اعتراف به خطا مي کنند؟ آيا عاطفه اقبال به همين راحتي قلم در دست به انتقاد آنها مي پردازد؟ آيا نهادي که اشتباه کرده نوشته انتقادي عاطفه اقبال را چاپ مي کند؟ اگر چاپ نکند آيا عاطفه اقبال به همين سادگي آنها را به زير سوال مي برد؟ يا اينکه فقط به فقط مساله سايت ديدگاه است. سايت ديدگاه تنها سايت و نهاد در جبهه اپوزيسيون است که هم شعار سرنگون طلبي مي دهد و هم اشتباه مي کند، و هم انتقادات را به جان مي خرد و هم براي آگاهي عموم انتقادات را در سايت خودش درج مي کند؟ کمي با واقعيات آنطور که هست برخورد کنيم، و مسائل را به همان حد ارزيابي کنيم. همانطور که پيش از اين نوشته ام، گر حکم شود که مست گيرند، در شهر هر آنکه هست گيرند.3- سايت ديدگاه، مترادف با ارگان يک سازمان نيست. مسوولين ديدگاه، هر روز چند بار با هم نشست تشکيلاتي ندارند و طبق يک سري جمع بندي هاي به توافق رسيده روز را به شب نمي رسانند. گاها پيش مي آيد که ماه ها با هم در تماس نيستند (برخي هنوز با هم تماس نداشته اند). با توجه به اين نکته، مواضع اتخاذ شده توسط هر مسوول، چيزي نيست به جز تصميم شخصي خود او، و گاها در تضاد با نظر مسوولي ديگر. به نظر من اين حُسن کار ديدگاه است.عاطفه اقبال مي نويسد«یادداشت هفته جای مشخصی در سایت دارد و اگر محتوای آن از شعار اصلی سایت پیروی نکند. اهداف سایت و همکاران آن را با خود به زیر علامت سئوال خواهد کشید.». برداشت ايشان از يادداشت هفته اشتباه است. هر نويسنده اي مسوول نوشته خودش است. نوشته او نه کسي را زير سوال مي برد و نه به کسي ارج مي نهد. اين برداشت عاطفه اقبال درست بود، اگر سايت ديدگاه ارگان يک سازمان بود. فراتر اينکه اگر نوشته فردي بتواند ماهيت فرد ديگر و دستاورد يک عمر رزم و فعاليت او را به اين آساني به زير سوال ببرد، بايد به جستجوي عيب در جاي ديگر بود. آيا فکر مي کنيد که نوشته م. راد که من خودم با محتواي آن مخالفم، مي تواند به همين سادگي از شأن شما، بهرام رحماني، يدي خسرشاهي، جعفر پويه، مهدي سامع، بيژن نيابتي، فريبرز سنجري...کم کند؟ اگر واقعا اينطور فکر مي کنيد که بايد يکبار ديگر به گذشتهء اين انسانها (و البته خودتان) توجه کنيد. اينها ماهيت و موجوديت خودشان را از سر کوچه گير نياورده اند که با مقالهء نفر سومي (هر چند نامناسب براي درج در ديدگاه) از دست داده و به زير سوال بروند. اين واقعيت بايد مشخص شود که سايت ديدگاه ارگان سازمان ايکس يا ايگرگ نيست. تنها يک سايت است که با رژيم ضديت دارد و کوتاه هم نمي آيد. 4- ديدگاه، نتيجتا، سخنگو ندارد، سرمقاله نمي نويسد، هيچ خبر و مطلبي در هيچ جاي صفحه بندي ديدگاه (صفحه اول، دوم يا آخر) بيانگر خط و فکر مسوول يا مسوولين ديدگاه نيست. هدف خبر رساني و آشنا کردن کاربر با نقطه نظرات و اخبار مختلف است.5- ديدگاه در امر آگاهي رساني و خبر رساني فعال است، و قصد ندارد تبديل به يک سازمان سياسي شود. به همين خاطر مسوولين ديدگاه نمي توانند موضع گيري مشخص و مشترک در باره اوضاع سياسي ايران و جهان داشته باشد.6- اما مسوولين ديدگاه ضديت سازش ناپذير با تماميت رژيم داشته و خواهان سرنگوني اين نظام هستند؛ و معتقدند که ديدگاه بايد فراسازماني بماند و به فعاليت ادامه دهد. پس، از آنجايي که سرنگوني طلب و فراسازماني است در صدر سايت مي خوانيد: نيروهاي سرنگوني طلب متحد شويد.
با توجه به اين مشخصه هاي بارز ديدگاه، به مبحث ادامه مي دهم.دو کلمهء «سرنگوني» و «اتحاد» معناي مخصوص خودش را دارد، ولي بايد اين دو را در چارچوب سايت فراسازماني ديدگاه بررسي کرد، و نه در چارچوب يک سازمان و يا نهاد سياسي. * به نظر من، که مؤسس سايت هستم و شعار را مطرح کرده ام، اين رژيم با توپ و تفنگ و کار ديپلماتيک و خيزش هاي مردمي، هر کدام به تنهايي و منفک از هم که در يک راستاي هدفمند نباشند، سرنگون نخواهد شد. اما اگر نيروهاي برانداز متحد شوند، انسجام در ميان مردم تقويت شده، امر سرنگوني بهتر فورموله شده، و نتيجتا تسريع مي شود.در اينجا، سوال مشخص و منطقي اين است که اتحاد بين کدام نيروها و براي چه هدفي؟ پاسخ هميشه روشن بوده است.براي رسيدن به همبستگي «ملي»، بايد از مراحل مختلف گذر کرد. * در مرحله اول نيروهاي همگون متحد مي شوند. بطور مثال، نيروهايي که به سرنگوني سوسياليستي باور دارند با هم، شوراي ملي مقاومتي ها با هم، سلطنت طلبان با هم، ملي-مذهبي ها با هم،... هرکدام مجزا از همديگر ولي با هم سنخ هاي خود هم پيمان مي شوند. ديدگاه مشوق اين اتحاد است، و مي گويد نيروهاي سرنگوني طلب متحد شويد.* در مرحلهءدوم، نيروهاي راديکال و مترقي جبههء واحد، و بقيه نيروها هر کدام جبههء واحد ديگري را تشکيل مي دهند. بطور مثال جبهه جمهوريخواهان (شامل متحدين مترقي، سوسياليست، ...)، جبهه جمهوريخواهان (ملي – مذهبي ها، ليبرال ها ....)، و جبههء راست متشکل از سلطنت طلبان، و ديگر گويش هاي سياسي. پس نيروهايي که متحد شده بودند در مرحلهء اول به تشکيل جبهه هايي منفک از ديگر جبهه ها اما وسيع تر از مرحلهء اول مي پردازند. در اين مرحله شکل و ماهيت نيروي سرنگوني طلب متفاوت از شکل و ماهيت نيروها در مرحلهء اول است. ديدگاه مشوق اين اتحاد است، و مي گويد نيروهاي سرنگوني طلب متحد شويد. * در مرحلهء پاياني، و در صورت نياز، نمايندگان اين جبهه ها، براي وارد کردن آخرين ضربه به تماميت نظام وارد مذاکره و رايزني مي شوند. اين مرحله در آخرين لحظات و پيش از سرنگوني امکان پذير خواهد بود. در اين مرحله، «جبههء وسيع» تشکيل مي شود ( مراجعه شود به کتاب تداوم – گفتگوي علي ناظر با مهدي سامع چاپ نبرد خلق – 1376 صص 55- 59). ديدگاه مشوق اين اتحاد است. اما تنها به شرطي که مرحله سوزي نشود. تکرار مي کنم، به شرطي که مرحله سوزي نشود. يعني اتحاد سلطنت طلب و جمهوريخواه مترقي در مرحلهء اول و دوم ناپايدار و به ضد خود تبديل مي شود. به همان نسبت نبود آن در مرحلهء سوم و پاياني، منجر به حذف يک بخش از گويش فکري جامعه خواهد شد. شايان توجه اينکه در اين شعار صحبت از سرنگوني است و نه انقلاب. من معتقدم که نيروهاي اپوزيسيون در اين مقطع خواهان «سرنگوني» هستند و نه «انقلاب».* بي شک مسوولين ديدگاه موضع خودشان در باره نظام سياسي براي آينده ايران را دارند، اما ديدگاه بعنوان رسانه اي فراسازماني به همه فراخوان داده که متحد شوند، هر کس در حوزهء باورهاي خودش، در مراحل مختلف، و بنا به توان و کشش و خواستهاي طبقاتي اش. * يکبار ديگر شعار محوري ديدگاه را مرور کنيم: نيروهاي سرنگوني طلب متحد شويد. شعار بر روي اصل اتحاد تمرکز کرده و نه اتحاد يک مرحله اي. شعار در مراحل مختلف معني پراتيک خودش را مي يابد. اين يک شعار استراتژيک است و نه براي گذار از يک مرحله از خيزش هاي مردمي به مدار بعدي.اميد است که هدفمند بودن اين شعار را به روشني توضيح داده باشم، و اين واقعيت که کارکرد ديدگاه دقيقا در راستاي عملي شدن اين شعار است.بار ديگر از عاطفه اقبال گرامي براي پيش کشيدن اين بحث - «شعار سرنگوني» تشکر مي کنم.علي ناظر – 16 بهمن 1384

نقش توفان در انتخابات امریکا

- طبیعت چگونه بزرکترین کشور جهان را به زانو در می اورد .
میلیاردها دلار ضرر بسته بودن کسب  و کار در نیویورک و نیوجرسی .
این توفان سندی سرنوشت اوباما را تعیین خواهد کرد. حضور وی در محل های اسیب دیده  باعث برنده شدن وی خواهد شد . احتمالا وی بجای رفتن به فلوریدا به نیویورک و نیوجرسی روز چهارشنبه سفر خواهد کرد . در غیر این صورت رامنی به انجا خواهد رفت و برنده خواهد شد .

شنبه، آبان ۰۶، ۱۳۹۱

تبریک اولین سال تاسیس انجمن حقوقدانان ایرانی

اولین سال تاسیس انجمن حقوقدانان ایرانی د رانتاریو مبارک باد
درود ویژه به بهروز اموزگار یکی از بچه های خوش فکر کامیونیتی ایرانی که در جهت سازماندهی وکلای جوان ایرانی به همراه دوستان دیگر تلاش می کنند .
انجمن راه طولانی در جلب اعتماد جامعه ایرانی دارد که می دانم بهروز با کمک دوستانش در مسیر درستی قدم می زند .    صدها هزار دلار از کامیونیتی ایرانی  به عنوان موکل به وکلای غیر ایرانی پرداخت می شود که بایستی در جامعه ایرانی کانادایی بماند حتی اگر از برخی از وکلا می شنویم من با ایرانیها کار نمی کنم انگار خودشان از مریخ امده اند .   برگزاری مراسم  اولین سالگرد در جمعه شب 26 اکتبر در یک شرکت معتبر کانادایی ، به غیر از همت هیت مدیره انجمن نشان از هوشیاری اقتصادی و برنامه ریزی دراز مدت  ان شرکت برای جلب ایرانی ها هم وکلا و هم موکل ها دارد. 
بهروز و دیگر اعضای هیت مدیره انجمن حقوقدانان خسته نباشید .  منتطر موفقیت بییشتر تک تک شما و انجمن هستم .

جمعه، آبان ۰۵، ۱۳۹۱

عکسبرداری های بیخودی از پول مردم

بالاخره یک پنل تخصصی از دزدی ها و ریخت و پاش های برخی از دکترها و ازمایشگاه ها سخن گفت . برخی از این دکتر ها منجمله ایرانی ها برای متخصص و رادیولوژی می نویسند . نه وجدان کاری و شرافت شهروندی . اینجا هم می خواهند سو استفاده و فساد را ترویج کنند .
http://www.theglobeandmail.com/news/national/unnecessary-x-rays-ultrasounds-waste-of-time-and-money-panel-tells-ontario/article4706372

A panel of health experts is urging Ontario to adopt tighter controls over the people and clinics that perform X-rays, ultrasounds and other diagnostic exams in a bid to curb unnecessary testing, a strain on both wait times and provincial coffers.

استعفای وزیر نیرو انتاربو - سرنوشت معاون وی چه خواهد شد ؟

خالی کردن زیر پای وزیر نیرو ی انتاریو توسط  دالتون مک گینتی - کریس بنتلی از شانس های رهبری لیبرال ها ی انتاریو یدلیل ضرر 23خ میلیون دلاری لغو فرار داد نیروگاه lمجبور به استعفا شد . http://www.thestar.com/news/canada/article/1277995--energy-minister-chris-bentley-thrown-under-the-bus

Energy Minister Chris Bentley ‘thrown under the bus,’ say critics

I was coming to that conclusion; I hadn’t got there … the premier’s decision really accelerated it,” added Bentley, referring to Dalton McGuinty’s surprise resignation last week and his own desire to spend more time with his family after nine years as a cabinet minister.

دوسال اقامت اجباری برای زن و شوهر های اسپانسری

یک کار خوب از دولت محافظه کار کانادا برای ازدواج های قلابی برای مهاجر شدن / این اواخر نرخ ان برای ایرانی ها شده بود 50 هزار دلار در برخی از روزنامه ها هم علنی اگهی ان چاپ می شد

پنجشنبه، آبان ۰۴، ۱۳۹۱

گفت و گوی سعید سلطانپور با دکتر مرتضی محیط



گفت و گوی سعید سلطانپور با دکتر مرتضی محیط
انتخابات 6 نوامبر 2012 - نگاهی به حزب دمکرات و جمهوری خواه - جنگ با ایران-
- فقر در امریکا
Saeed Soltanpour interview with Dr, Morteza Mohit , on 2012 presidential election - US ECONOMIC policy-Rahehal TV  prog.- T.E.N. TV

مرتضی محیط- انتخابات پیش روی امریکا 2012-Rahehal TV

چهارشنبه، آبان ۰۳، ۱۳۹۱

جمشید باقرزاده -اوباشی گری روشنفکری

لینک تصویری

http://youtu.be/qoxdfGFqyP8 

محمد رضا حدادی- اصلاح طلبان در سد ولایت فقیه



برای ایران چه می توان کرد . (3)
تحریم ها و اثرات اجتماعی  سیاسی و اقتصادی  آن بر جامعه ایرانی در کانادا
Town Hall Meeting
Sanction and the impact on Iran & Iranian Community
جلسات بحث آزاد بنیادفرهنگی فروردین
شرکت در جلسه  وبیان نظرات برای همه با هر عقیده و نظر ازاد می باشد .



محمد رضا حدادی- اصلاح طلبی در سد ولایت فقیه- راه حل

 لینک ویدیویی http://youtu.be/S9i8pglCUGs
 

سه‌شنبه، آبان ۰۲، ۱۳۹۱

موضع ضد تحریم ما و ملاهای اپوزیسیون در کانادا



  موضع ضد تحریم ما و ملاهای اپوزیسیون در کانادا

سعید سلطانپور-

لینک تصویری -جلسه گفت وگوی ازاد





1-نمی شود از ضدیت با تحریم ها صحبت کرد ولی ازچه موضعی مخالفت کردن را ندید . مواضع -  ما از موضع پست جمهوری اسلامی صحبت می کنیم .
ولایت مطلقه فقیه یک دیکتاتوری خشن و مخوف هست که هر روز بدلیل ماهیت  انحصار طلبانه اش و سرکوب مطالبات حداقل مردم  مانند مشارکت سیاسی و اقتصادی به سرنوشت محتوم  دیکتاتورها خواهد رفت .

بنابراین ان جریاناتی  که می خواهند در قرن 21 و اینترنت دفاع از مردم ایران که از تحریم ها اسیب می بینند را حمایت از جمهوری اسلامی  تلقی کنند ، راه به جایی نخواهند برد زیرا سابقه و شناسنامه افراد و جریاناتی که از تحریم ها حمایت نمی کنند با این اتهامات که خدمت بزرگی به استبداد در ایران هست ، خدشه دار نمی شود .

موضوع زهراکاظمی که الان در کانادا جا افتاده است و همه در نام بردن از وی سبقت می گیرند در سال 2003 کار تیم ما در کانون اندیشه ،گفتگو وحقوق بشر در ایران بود که من و جمشید باقرزاده و خسرو شمیرانی ( مدیرفعلی مجله هفته مونترال ) –و حسن گلسفیدی و محمد رضا حدادی و  نیاز سلیمی – اسد محمدی و مرتضی عبدالعلیان به همراه حسین ماهوتیها ( حقوق بشر مونترال ) همان روز شهادتش مراسم گرفتیم . فقط 70 تا مصاحبه حسین در مونترا ل با رسانه ها داشت . 

دولت کانادا نمی خواست دنبال انرا بگیرد این ما بودیم که به بیل گراهام ( وزیر خارجه وقت کانادا) فشار می اوردیم –هر دفعه از نمایندگان می خواستیم .
حالا مانند مزرعه حیوانات مدعیان که نبودند حالا وارث خون شده اند و یواش یواش می گویند که اصلا زهرا کاظمی را اینها کشتند .
 وب لاگ من هم از 2005 در ان نوشته ام . بیش از


200 برنامه تلویزیونی هم داشته و صد ها مقاله و ترجمه هم در رسانه ها منتشر کرده ام .

 2- ما به ازادی بیان عمیقا  باور داریم بنابراین اگر کسی ما را نقد کند نارحت نمی شویم . اگر هم هجویات بگویند بقول سلمان رشدی معتقدم که برای چرندیات هم باید ازادی بیان وجود داشته باشد .   هر چند برخی از مطالب قابل تعقیب قضایی در دکانادا هست ولی 3 دهه است که درسیاست ایران هستیم و متاسفانه  در سیاست ایران ، تهمت وفحش خوردن جزء بد ان ه است .
.
در زمان دیکتاتوری شاه ، هیچ نیروی  انقلابی و مخالفی از اشتباهات درونی و یا دیگر گروه ها سخن نگفت . روشنفکران ما از اقای نادرنادرپور تا رضا براهنی و اسماعیل نوری علا از خمینی  حمایت کردند  . واین بلا سر ما و خودشان  امد .  ولی اگر انقلابیون و روشنفکران ما بهتر عمل کرده بودند سرنوشت ما جور بهتری بود . البته ان دوران تجربه نبود .

 با گذشته ها مان زندگی نمی کنیم گذشته را تکیه گاه می دانیم برای رفتن به جلو .    
 هم این جریانات فشار که اقای باقرزاده بدرستی انها را اوباشی گری با نقاب روشنفکری نامید خودشان که می دانند نه باور به ازادی بیان و گفتگو دارند و نه یایگاهی  در میان مردم
 . چون اگر پایگاه داشتند که باید سالها قبل چنین جلساتی ( گفت وگوی ازاد )  را برای اشنایی و  نزدیک کردن  مواضع  فعالین اجتماعی و سیاسی بطور دائمی بر گزار می کردند .  


گروه های فشار در تورنتو- عاملین تفرقه

خوب می بینیم گروه ها ی فشار  شامل چند تا شعبان بی مخ سلطنت طلب
 – چند تا  متعصب بی سواد از گروه رجوی
 و یک جریان از حزب اتحاد کمونیست کارگری – باند  محمود  احمدی و هما ارجمند
 که همگرا باخط جناح جنگ طلب اسرائیل  عمل می کنند .  
این گروه های فشار عملا اب به اسیاب جمهوری اسلامی و خامنه ای ریخته اند .

جریانی هم هست که خود را کمونیست قلمداد می کند نشر یه و تلویزیون هم دارد.  نشریه ه ای هم هست که  خود را روشنگری می داند  ولی مانند روضه خوانهای وطنی   بدون سند و مدرک حدیث  روشنفکری جعل می کند و ملا سیامک ستوده بر اساس آن داستا ن های قلابی  ، به عنوان فاکت داستانسرایی می کند  ، قاضی و دادستان هم می شوند .

البته .مطالبشان هم انقدر بدون پایه هست که کمتر کسی در فروشگاه های ایرانی که نشریات مجانی و کیلیویی است انرا بر میدارد .  

البته هم این بار و هم دفعه قبل ایشان و دوستانشان را برای این جلسا ت گفت و گوی ازاد دعوت شده بودند.

یکی ا زخوش خدمتی های این جناح که من به انها  اخوندهای کمونیست می گویم این است  .
 مطلبی از ملا سیامک ستوده که تحت عنوان " یک گام پیروزی دربرابر سیاستهای انحصار طلبانه سبزها و شرکا در تورنتو شماره 28 اگوست 2009 – سیامک ستوده
"گزارش خود سبزها 5 هزار نفر در کویینزپارک بود .  تظاهرات بعدی  تا 2 تا 3 هزار نفر بودکه بیشتر انان هم  از مخالفان بودند .

 براثر افشاگری ما و دیگران در مورد سیاست انحصار طلبانه  سبزها و شرکا ، ماهیت ارتجاعی انها وسر خوردگی مرد م از درگیری های ناشی از این سیاست در تظاهرات قبلی بود "


اولا انها که باعث درگیری ها شدند  بغیر از رفقای شما و متحدانشان چه کسانی بودند ؟
انجا به خانمی که روسری داشت با بلندگو دم گوشش  مرگ بر جمهوری اسلامی در حالیکه ان خانم مسلمانی بود که مخالف جمهوری اسلامی بود و به همین دلیل مهاجرت کرده بود ولی الان رفیق فالانژ شما به قول کانادایی ها بولینگ " زورگویی " می کند .
رفتار شما عین رفتار چماقداران حزب جمهوری اسلامی دراوایل انقلاب علیه ستادهای نیروهای مجاهدین و مبارزین که همه زنان را فاحشه و همه جوانان را قرتی وسوسول و دختر باز می خواندند .  مردم نا اگاه را در نمازهای جمعه برای درگیری تحریک می کردند .



سلطنت طلبان که جمعیت اقلیت بودند با پرچم های بزرگشان  در برابر رسانه ها  بدروغ می خواستند بگویند  همه سلطنت طلب هستند.  زنده یاد جک لیتون به جمشید باقرزاده  می گفت اینها همه طرفدار سلطنت هستند ؟ جمشید گفت نه ؟ 
.  موقع سخنرانی های  هم با شعارهایشان  سخنرانان را قطع می کردند . حتی در موقع یک دقیقه اعلام سکوت برای شهدای مردمی تظاهرات جنبش سبز این گروه های فشار ساکت نبودند .  نماینده مجلس جیم کرجیانیس   گفت اینجا کاناداست باید حرفم را بزنم شما گوش کنید  تا نوبت شما برسد .


خوب اقا شما افشاگر ی کردید ما و دیگران اگاه شدند دست شما درد نکند . ایا شما و دوستانتان توانستید حتی یک نفر از این 3 هزار نفری را که به قول خودتان در تظاهرات نیامدند را جذب کنید . ؟ خوب نکردید /. مشکل بزرگ ما این است که شما به خودی ها گل می زنید .

  ایا این افشاگری شما ایا به نفع خامنه ای  نشد که مخالفانش را به خانه فرستادید و خانه نشین کردید  الان سال 2012 شده خامنه ای  سرکوب ها را بیشتر کرده   ؟ ا شما  که با این کارتان به خامنه ای خدمت کرده اید
3 سال از ان دوران گذشته است یک بار نگفتید تحلیل تان اشتباه بوده است؟
  با تحلیل های بی پایه تان اب به اسیاب جمهوری اسلامی می ریزید سیاست ای دزد ای دزد پیشه گرفته اید ، دیگران را متهم می کنید .
  اقا ضرفا با  ادعای  کمونیست بودن و کچل هم بود ن که ادم  لنین نمی شود .

 
نمی شود فعال سیاسی و اجتماعی بود ولی مانند ملانصرالدین گفت حرف مرد یکی است و ان حرف خودمان هست که از 58 هی تکرار بکنیم . 

یک فعال سیاسی ویک جریان سیاسی باید قبل از هرچیز اطلاعات درست داشته باشد که  تحلیل درست داشته باشد  یعنی توانایی های خودش – دشمنش و ترفندهایش را بدرستی بشناسد .
می خواهم یک مطلبی را که تاکنون نگفته ام بگویم که منظور من بهتر مشخص شود .


بیماری خمینی و تحلیل رجوی

در سال 68 خمینی مریض بود . سازمان ( مجاهدین ) هی  از رادیو مجاهد – هسته های مقاومت پیام می داد که به ترکیه بروم . با لاخره توانستم برای یک هفته از پادگان  مرخصی  بگیرم و به ترکیه بروم . در انجا بعد از تماس مسولم امد و مرا به خانه امن ( پایگاه بخش اطلاعات سازمان ) دریک محله خوب استانبول  داشت. سازمان یک سرپل هم د رمحله اکسارای   استابنول داشت که رژیم هم انرا زیر نظر داشت .  من محل درمانگاه زیر زمینی را که خمینی در ان جا بستری بود و مخفی نگه داشته شده بو د و نیز وخامت اوضاع حال وی را گزارش نویسی کردم که با پیک روزانه سازمان همان روز به عراق فرستاده شد .
ما ان شب را بیداربودیم .با تلفن ها ی که در ان پایگاه بود من با تهران تماسهایی را می گرفتم  .  مجاهدین اولین گروهی بود که خبر مرگ خمینی را بطور موتق منتشر کرد .  رژیم اعلام اماده باش کرده بود و همه مرخصی ها رالغو کرده بود و الان من در ترکیه در پایگاه سازمان بودم. حس بخصوصی داشتم .


ابوالحسن مجتهد زاده از مسولین روابط عمومی سازمان مجاهدین در ترکیه بود . بچه خوبی بود . شرکت بازرگانی داشت وبجه خوب و فعالی بود من وی از سال 65 می شناختم . ابوالحسن در ابان 67  توسط وزارت اطلاعات در ترکیه ربوده شد ه بود که خوشبختانه نزدیک مرز توانسته بود در پمپ بنزینی با زدن لگد به صندوق عقب خود توسط مردم  ازاد شود .

حسن گفت زد روی میز . من واون بودیم گفت حیق شد خمینی  مرد . با تعحب پرسیدم چرا ؟
کفت باید به دست ارتش ازادی بخش زنده  دستگیر و محاکمه می شد . حسن سالها بود که ایران نبود.  مانند بسیاری دیگر از مسولین و رهبری مجاهدین . به حسن گفتم بلند شو دورکعت نماز شکر بخوان که با مرگ خمینی راه باز شد با وجود خمینی رفتن به ایران ممکن نبود . خودم دورکعت نماز شکر را خواندم .

مر گ خمینی و فرمان رجوی برای حمله نهایی

بر اساس تحلیل های رجوی که تقریبا  همه ما به ان باور کرده بودیم این بود که رژیم بدون جنگ و بدون خمینی نمی تواند یک روز ادامه پیدا کند . البته  تحلیل بدون جنگش در جریان شکست نظامی فروغ جاودان در 67  باطل شده بود .  مانده بود این یکی که فضا را برای حمله نهایی باز می کرد .

فردایش حسن گفت سعید برادر (  مسعودرجوی را در سازمان این گونه صدا می کردند ) فرمان داده که همه به عراق بیایند برای حمله نهایی.
به وی گفتم حسن من باید برگردم پادگان . خانواده ام هم خبر ندارند همه چیز می سوزد . تمامی ارتباطاتم می سوزد .
گفت کار رژیم تما م است .
 بحث تا صبح ادامه داشت .  من اصرار که بابا حمله کنیم همگی قتل عا م می شویم اینجوری نیست که سوار ماشین شویم تا تهران بکوبیم .  باضافه اینکه می دانستم بسیاری از نیروهای کیفی سازمان در جریان فروغ شهید شده بودند . تعدادی هم جداشده بودند منجمله سیامک حداد که از بچه های نظامی و عملیات شهری بود بعد از 8 سال امده بودبیرون .

این که شما ها فکر می کنید خلق قهرمان ایران  منتظر ورود ما  مجاهدین خلق و ارتش ازادی بخش هستند بعد از جنگ 8 ساله نیست . همه از اخوندها بدشان می اید ولی این یک ور قضیه هست . 
اخر سر وصیت نامه ام را نوشتم که من به دلیل باورم به خلق قهرمان ایران و مسعود رجوی علیرغم اینکه می دانم این عملیات شکست خواهد خورد به عراق می ایم و در این عملیات شرکت می کنم تا دینم را به مردم ایران و شهدای سازمان ادا کرده باشم .

فردا رفتم با مسولم عکس پاسپورتی انداختم و دوروز بعدش با یک پاسپورت ایرانی  یکی از بچه ها ی سازمان ، با کیف سامسونیت در هیت دیپلمات  به فرودگاه برده شدم و مسولم و یک  ترک ( لباس شخصی – پلیس امنیتی  ) برای من با  با پاس قلابی که ویزای عراق هم در صفحه ای در داخلش بود مهر خروج ترکیه را در گیشه پلیس زد .من هم رفتم و بردینگ گرفت .  سوار هواپیما به مقصد بغداد شدم .  این بار برعکس دفعات قبل مستقیم به بغداد رفتم و دیگر سازمان مسائل امنیتی را برای من که دوباره به ایران برمی گشتم نکرد .


فرودگاه صدام – بغداد خرداد 68
در  فرودگاه صدام  بغداد یک مامور سازمان امنیت عراق امد کیف مرا گرفت .با پاسپورتم که خوب می دانست جعلی است .  مامور گمرگ فرودگاه فقط کیف سامسونیت مرا باز کرد و بست   و گفت مرحبا بکم .  حس خوبی به من دست نداد .  نگاهش مهربانانه نبود . این نگاه هنوز مرا دنبال می کند که طرف مارا به چه چشمی می دیده است یک مبارز انقلابی و یا .......

 با  مسول سازمان ماچ و بوسه و بغل کردیم و چند تا شوخی هم کردم . گفتم دیدی این بار هم  من امدم تو نیامدی تهران . حمید گفت این بار با هم می ریم .
پرسید دنیا دست کیه ؟ طبق معمول گفتم دست امریکاییا . حمید گفت نه دست مجاهدین خلق . فکر کردم شوخی میکنه .
 هوا بیرون اتیش بود .  پرده های عقب تویوتا کروز را  کشیدند  و به سمت خانه امن سازمان در بغداد راه افتادیم .  
حمید مسول بخش نظامی سازمان به دیدن من امد . ویدیوی سخنرانی نشست مسعوددر تحلیل بعداز فروغ را نگاه می کردم . .ویدئیوی قبل از عملیات فروغ را خواستم  گفتند دم دست نیست . این ویدئو را دیگر هیچگاه کامل نشان ندادند .

با کتاب و روزنامه مجاهد و ویدیو ها و قران سرخودم را در این خانه که بغیر از من کسی ساکن نداشت فقط ظهر و شب غذای خوبی می اوردند ، سر می کردم . بعد از 3 روز حمید امد گفت سعید باید به قرارگاه اشرف برویم .  هوا که تاریک شد با یک لندکروز و راننده و حمید و یک نفر دیگر که ندیده بودمش از بغداد به سمت اشرف رفتیم . اشرف برای من خیلی رویایی بود از نزدیک ندیده بودمش انچه که درسیمای ازادی ( تلویزیون مجاهدین ) درمورد اشرف می دیدم – دوستانی که انجا بودند و یا شهید شده بودند از یک سو از سوی دیگر فکر عملیات که بنظر من یک خودکشی بود در راه به ان فکر می کردم که چراغهای اشرف از راه دور در وسط بیابان پیدا شد .  دم در نفر بغلی من پیاده شد و بعد از چند دقیقه مستقیم به سمت ساختمانی یک طبقه رفتیم . بعد ها فهمیدم بخش اطلاعات ارتش ازادی بخش مجاهدین بود . فاطمه رمضانی مسول بخش اطلاعات بود البته وی را بعد ها نا م اصلی اش را فهمیدم .  با اسم مستعارش معرفی شد
ازکارهای من تشکر کرد و گفت عملیات تاخیر افتاده است باید به ایران برگردم ودر این مدتی که ارتش ازادی بخش به تهران برسد من با کمک سمپاتها و هواداران عملیاتهایی را درپادگان انجام بدهم تا برسم .  در اخرین لحظات که می خواست برود گفت اگر تا دو ماه نیامدیم تو دوباره بیا .
این پا و ان پا کردم و گفتم خواهر من تا بحال همه سفرهایم را خودم پول سفر را داده ام ندارم .
گفت از کسی بگیر . گفتم  خواهرسازمان که امکانات زیاد داره رفت و با 200 دلار امریکایی برگشت . به بغداد برگشتم .  15 خرداد سال   68 با هوایپمای ایران ایر به تهران برگشتم .
در هواپیما مهماندار کیهان هوایی را به دست من داد عکس تشیع جنازه خمینی بود با خودم گفتم دوباره بزرگ نمایی های رژیم . این بار هنگام تحویل پاسم در گیشه فرودگاه مهر اباد خیلی قرص بودم . مرگ خمینی و تغییر شرایط رژیم و تحلیل مسعود رجوی قوت قلب و اعتماد زیادی به من داده بود  رفتم خانه و سریع رفتم پادگان .
الان سال 92 هست -2012 – 24 سال ازان زمان گذشته است مجاهدین در عراق مشغول اسباب کشی از اشرف به لیبرتی هستند و ما در کانادا بعد از 20 سال زندگی .
براستی اگر این مسائل را بازگو کنیم که نسل جوان ما که الان ما را سرزنش می کنند بدانند که با تمامی اختناق و شکنجه ای که در انتظار مخالفان خمینی و ولایت فقیه بود بسیاری از انسانها که اتفاقا جان هم برایشان عزیز بود مبارزه کردند و لی شکست خوردیم . اینکه چرایی ان. ماها باید بگوییم که دیگران بررسی علمی بکنند که در اینده تکرارنشود. دیگران بدانند که ما به عنوان سرباز پیاده جانمان را حاضر بودیم بدهیم اگر رهبران ما اشتباه تحلیل کردند انوقت ما ضد انقلاب هستیم و انها عین انقلاب . اگر با گفتن این مسایل رژیم سو استفاده کند  انوقت ما متهم به عامل رژیم بشویم ولی مسعود رجوی که بزرگترین خدمت را در وحدت رژیم برای سرکوب ما و مردم داشته است دشمن رژیم . ؟ 


با توجه به وقت اضافه من و بحث تحریم ها من اشاره ای به مواردی از تحریم ها بکنم
این ها فقط روایت است وباید توسط کارشناسان تحلیل اطلاعاتی شود .



مصاحبه اقا ی دکتر ملکی  1میلیون تومان حقوق می گیرم 500 هزار تومن پول دوا و درمون می دهم حال ببینید وضع یک کارگر چیست ؟ 
 هفته برای پیدا کردن یک داروی لازم برای من  تهران را گشته ایم پیدا نشده است




احسان می گوید یک دانشجو مجبو رشده است دانشگاه را ول کند
خانم ف می گوید تعدادی از خانم ها  که پولشان از ایران می امده است به وی برای یافتن شغل در لابلاس تقاضا کرده اند

خانم دیگری می گوید در نشر کتاب های دانشگاهی هستند گرانی انقدر هست که دانشجویان نمی توانند از عهده پرداخت این کتابها بربیایند
# یک رستوران ایرانی به من گفت فروش در چلوکبابی های وی در دو منطقه بدلیل مشکل ارزی کاهش جدی یافته است

# یک نشریه دار گفت اگهی ها ی روزنامه کاهش یافته است

# بدلیل ارزبالا تعدادی از ایرانیها که اپارتمان پیش خرید کرده بودند مجبور شده اند انها را پس بدهند .  مشاور املاکی که ده ها هزار دلار کمیسیون داشته است حالا از طرف صاحبان کاندو برای پس دادن کمیسون زیر فشار قرار گرفته است

ایرانیها صاحب چندین پروژه ساختمانی بزرگ در جی تی ای هستند که پولهای افراد را گرفته اند و در ازای ان سود می دهند .  بالطبع می تواند اثرات داشته باشد .
# صاحب یک خانه 3 میلیون تومان اجاره 
از 3 هزار دلار در چند ماه قبل به زیر 1000 دلار

#اقایی که 10 میلیون تومان کارخانه خودر ا اجاره داده بود سال گذشته 10 هزار دلار می گرفته است .  امسال 5 هزار دلار و حالاشده  زیر 3 هزار دلار . قسط خانه اش 3هزار دلار – دو فرزند دانشجو . خودش هم در اینجا کار نمی کند

# تمامی این موارد باعث کاهش بنیه اقتصادی کامیونیتی ایرانی در کانادا می شود که اینجا را برای زندگی انتخاب کرده است .
فشارهای روانی بر خانواد ه ها که اثا ر سویی بر خانواده  مانند طلاق – افسردگی و بزهکاری  اثرات سویی  بر کامیونیتی می تواند داشته باشد . با درنظر گرفتن این مسله که کامیونیتی ما نهادهای منسجم برای پاسخگویی به این مشکلات در شرایط خوبما ن نداشته است چه برسد به الان
اخرین حرف من هم در مورد سیاسی بودن تحریم ها این است که اقای محمود خاوری از لیست تحریم اتحادیه اروپا خارج شد .  درست است که ایشان دیگر ریس بانک ملی نیست ولی پیام ان این است اقا از اموال ملت ایران بدزدید وقتی سرکار هستید بعد بیایید در اروپا و کانادا سرمایه گذاری کنید امنیت تان را نیز تامین می کنیم . این یک دهن کجی به عدالت و صداقت  است ..

سعید سلطانپور
21 اکتبر 2012 تورنتو

 آین گفت و گو در سومین جلسه از گفت و گوی ازاد بنیاد فرهنگی فروردین تحت عنوان | تحریم ها و اثرات سیاسی اجتماعی و اقتصادی بر جامعه ایرانی در کانادا  |در 5100 یانگ در روز یکشنبه 21 اکتبر برگزار شده بود . .ورود برای همه ازاد وهمه مساوی حق بیان نظراتشان را داشتند .