Translate

چهارشنبه، اسفند ۱۰، ۱۳۹۰




برنامه این هفته راه حل – یکشنبه 26 فوریه 2012-02-28
1-
تسلیت کشته شدن 3 نفر در تصادف قطاردر برلینگتون انتاریو

2-
اسکار –  جدایی نادر از سیمین

به گزارش لس آنجلس تایمز 94% از اعضای ژوری سفید ، 2 % سیاه پوست و 2% امریکای لاتینی هستند از این عده 77% مرد هستند.
به گزارش بنا مدیرکل موسسه سینمایی لینکلن نیویورک جریانی در اسکار مخالف برنده شدن یک ایرانی هست زیرا معتقدند این اسکار باعث تقویت موقعیت رژیم ایران می شود
من فکر میکنم از انجا که بیشتر هنرمندان طرفداران دمکرات ها هستند و ضد جنگ این اسکار نبرد هنری جنگ و صلح است .   
در میان این همه خبر بد ( برخی درست و برخی نادرست )  بردن جایزه اسکار خبر خوبی برای ملت ایران خواهد بود

3-



داستان  جدایی نازیلا از فرین
داستان دختر 17 ماهه ایرانی است که مادرش بعداز 1.5 سال انتظار برای دریافت ویزای توریستی و رد ان توسط سفارت کانادا د رتهران به عنوان اینکه متقاضی احتمال بازگشتنش به ایران کم است .
بعد هم اجبار به اسپانسر شیب که 11 ماه طول کشیده است
بادفتر وزیر مهاجرت تماس گرفتم پاسخ دادند که فرم با امضای متقاضی را پر کنم  تا بتوانند جواب مرا قانونا بدهند .
فرم ها را فرستادم ومنتظر جواب هستیم امیدواریم که خبر خوبی بدهند و از همه مهمتر برای بچه های نوزاد اینقدر در سیتسم اداری مشکل پیدا نکنند

با دفتر نماینده ویلودیل که محافظه کار هم هست تماس گرفتیم بعد از تماس ما روز جمعه با علی نادری تماس گرفتندو ملاقاتی داشته اند ..

4-
ملاقات با جیم کرجیانیس – مسول چند ملیتی حزب لیبرال کانادا

با دو نفر از فعالین ایرانی یکی از حزب لیبرال  علی احساسی و دیگری از بنیاد فروردین جمشید باقرزاده    روزجمعه 24 فوریه  ملاقاتی با اقای جیم کرجیانیس  نماینده مجلس فدرال و مسول اقلیتهای حزب لیبرال داشتیم  .
کرجیانیس که یونانی تبار است سیاستمدار مثبتی هست  که نظرات مستقلی دارد که گاها در حمایت از نظرات حوزه انتخابیه خود (اسکاربورو  ) در برابر رهبران حزب ایستاده است . وی از آن نمایندگانی است که اگر مستقل هم شرکت کند برنده خواهد شد . به عنوان مثال حمایت وی از تامیل های سری لانکا مثال زدنی است . یا در جریان قتل زهرا کاظمی در زندان اوین ، از انجا که سفارت ایران ازصدور ویزا برای پاسپورت کانادایی وی خودداری کرده بود با پاسپورت یونانی خود به ایران سفر کرد.

با کرجیانیس د ر مورد  عدم موضع  گیری  حزب لیبرال  در تحریم ها و نیز محمود  خاوری  پرسیدیم . به کرجیانیس گفتیم به عنوان یک صدا از کامیونیتی ایرانی معتقدیم که  تحریم ها باید مقامات رژیم ایران را هدف قراردهد نه اکثریت مردم ایران را آنگونه که الان توسط کانادا اعمال شده است .   علی احساسی یاد اوری کرد که هنوز بعد از گذشت چند ماه دولت هارپر در مورد خاوری و بیانیه ای که به امضا 1500 ایرانی رسید هیچگونه اظهار نظری نکرده است . احساسی در ادامه گفت که سکوت لیبرال ها به هارپر چراغ سبز خواهد داد که اهداف خود را که موردتایید بسیاری از کانادایی ها منجمله لیبرال ها نیست را دنبال کند .
قرار شد  ما  عده ای از ایرانی ها با نظرات مختلف از جریانات مختلف  را در یک نشست عمومی جمع کرده تا نظرات آنها شنیده شود . کرجیانس گفت من  بعد از آن جلسه با باب ری در این مورد گفتگو خواهم کردتا درمورد صدور قطعنامه ای در حزب تلاش کنم. 
د رپایان به کرجیانیس توضیح دادم که نه حزب لیبرال و نه حتی دولت کانادا می تواند مانع از یک جنگ در خاورمیانه شود . ولی دولت کانادا می تواند مانند گذشته در ایجاد صلح در خاورمیانه کوشش کند. 


 5 – نگاهی به دادگاه متهمان اختلاس بزرگ و حضور خاوری در کانادا به اتهام رشوه خواری 3 میلیون دلاری

عکس خاوری در با چفیه

6- بیانیه در حمایت از مردم ایران بر علیه تحریم ها علیه مردم و نه علیه مقامات حکومت

اهنگ سرزمین من

اگر با اصول این بیانیه موافقید آنرا امضا کرده و به دوستان خود نیز توصیه کنید
با تشکر – سعید

7 _ اهنگ
NO more trouble ,NO To War 

جنگ طلبان در کانادا -اسرائیل و ایران 





جمعه، اسفند ۰۵، ۱۳۹۰

جدایی نازیلا از فرین جدایی در پیچ و خم قوانین مهاجرت کانادا


جدایی نازیلا از فرین کوچولو جدایی در پیچ و خم قوانین مهاجرت کانادا

سعید سلطانپور
 

فرین 17 ماهه  هنور نمی تواند بابا و مامان را بدرستی ادا کند ولی عکس انها را بغل می کند که گریه مادربزرگ را در می آورد .  فرین نادری در اصفهان و علی پدرش در تورنتو زندگی می کند . مامان نازیلا هم دوشنبه شب  مجبور شده است  تنها به تورنتو سفر کند  و این سفر طولانی را با حس قوی مادری و عکس فرین روی آبهای اقیانوس با  رویا ی بغل کردن  فرین کوچولو که آنقدر کوچک است که نمی تواند قوانین دست و پاگیر مهاجرت و بی حس را برای همراه نبودن مادر وفرزند درک کند.    

علی نادری فوق مهندس متا لوژی در دفتر مجله می نشیند و داستان خود ، فرین و نازیلا را که بنظر خیلی بچه گانه می آید تعریف می کند .   2007 بود که آمدیم کانادا.  مانند بسیاری از زنان  مهاجردیگر ،  غربت برایش چندان اسان نمی گذرد . نه ازنظر مالی که زندگی می گذرد بلکه ازنظر احساسی که در خانمها بنظر قوی تر و ظریف تر می آید .

علی ونازیلا بعد از مدتی به ایران برمی گردند. دسامبر 2009 با روحیه تازه تر تصمیم به بازگشت می گیرند که پزشک معالج  نازیلا را از پرواز منع می کند . علت آن هم فرین  است که در شکم مادر، تنها دنیایش  مادر است .
 علی می گوید بعداز مدتی که فرین متولد شد به سفارت کانادا رفتنم و تقاضای ویزا کردم. بعد از 3 ماه در ژوئن 2010 نامه ای دریافت کردیم که بدلیل اینکه فرد متقاضی احتمال ( منظور فرین نوزاد است ) ماندنش در کانادا زیاد است از صدور ویزای توریستی برای وی معذوریم .

علی  که  تنها به کانادا آمده است و مانند بسیاری از مهاجران تحصیلکرده در کار دیگری مشغول می شود . برای فرین فرمهای اسپانسرشیب رادر مارچ 2011 پر می کند . در ژوئن 2011 نامه ای از اداره مهاجرت مدارک بیشتری می خواهد که می فرستد.  خوشبختانه د راکتبر 2011 تقاضای فرین کوچولو پذیرفته می شود. فرین با پدرش با تلفن با صداهایی که هیچ کس نمی فهمد ولی یک دنیا برای اطرافیان معنی دارد ارتباط روزانه دارد . 

در این میان علی  با دفتر نماینده ویلودیل اقای چانگ لیونگ Chung Leung.
    چند بار از طریق ای میل و تلفنی تماس می گیرد و می گوید که هیچ کاری برای وی انجام نمی شود .
نادری می گوید دفتر اقای لیونگ در پاسخ به ای میلی که در اواسط فوریه زده بود گفتند که در اینده   برای وی ملاقاتی با نماینده ترتیب خواهد داد.

نازیلا می گوید چند بار با سفارت در تهران تماس گرفتم هیچ کسی پاسخ نمی دهد . یک بار از اصفهان به تهران رفتم . اصلا به داخل راهم ندادند .  تازه اونهایی که ساعتها در صف بودند هم اعتراض می کردند .
جواب ویزای سفارت به چند ماه رسیده بود و مردم در صف نگران تربودند.

شرایط بر علیه خانواده عمل می کند .   عمدتا ویزای مهاجرت بستگان درجه اول مانند همسر و بچه 5 ماهه صادر می شد .  بخش صدور ویزای مهاجرتی در دمشق قراردارد که بعلت مشکلات داخلی سوریه ، و کاهش کارمندان سفارت کانادا خود مزید برعلت شده بود . 
کارت اقامت نازیلا در مارچ 2012 باید تمدید شود .  با توجه به عدم پاسخگویی سفارت در تهران وشرایط سوریه وبا توجه به اقامت همسر د رکانادا که تنها هست ، نازیلا روز دوشنبه 20 فوریه روز تعطیلی خانواده در انتاریو به تورنتو آمد .
برای وی هر دقیقه یک عالمه هست .  این حس را مادرها بهتردرک می کنند.  فرین دلتنگ مادر است . مادر بزرگ تلاش می کند فرین جای خالی مادر را حس نکند .

سوالی که باقی می ماند اگر سفارت کانادا ویزا برای فرین صادر می کرد چه اتفاقی می افتاد ؟ ایا کسی در اداره مهاجرت کانادا می تواند حس انسانی را بر بی حسی خشک قوانین و مقررات دست و پا گیر برای فرین ها که مسلما تعداد شان کم نیست و از سراسر این جهان خاکی منتظر برگه ای برای جمع شدن خانواده در کنار هم هستند می تواند این مشکل را قانونی وانسانی حل کند .. ؟
این سوالی است که به علی نادری قول دادیم پاسخش را پیگیری خواهیم کرد .
روزشنبه ای میلی برای دفتر نماینده مجلس ویلودیل که از محافظه کاران هست  فرستادم .
روز دوشنبه ای میلی برای دفتر اقای کنی وزیر مهاجرت فرستادم و نظر آنها را در این مورد خواستار شدم.
نجاتیان مسول ارتباطات در ای میلی با فرمهای رضایت متقاضی برایم ارسال کرد ونوشت که به محض دریافت این فرمها با توجه به قانون حرمت حفظ اطلاعات شهروندان ، پروسه پرونده را اعلام خواهدکرد .
روز سه شنبه ضمن تشکر از نجاتیان ، فرمهای امضاشده رابرای وی در اتاوا فکس کردم .
از وی تقاضا کردم که در چارچوب قانون ، از وزیر بخواهد که دیدار این خانواده را هر چه سریعتر فراهم کند.
همچنین روز سه شنبه خانمی از دفتر نماینده ویلودیل تماس گرفت. وی گفت که باید منتظر جواب اداره مهاجرت باشند . از وی سوال کردم چگونه به درخواست علی نادری ومشکل فرین از دفتر نماینده د راین چند ماه گذشته پاسخی داده نشده است . خانم مسول گفت اقای چانگ لیونگ گرفتار است زیرا بیشتر اوقات در اتاوا بوده است .
گفت در اگوست 2011 نماینده با دفتر وزیر مهاجرت تماس گرفته است آنها گفته اند پرونده در جریان است .
از وی سوال کردم آیا این پاسخ کتبی بود ه است که گفت شفاهی بوده است .  علی نادری می گوید هیچگاه از طرف نماینده به وی در این مورد پیامی داده نشد.  از خانم مسول علت را پرسیدم گفت تعداد مراجعه کنندگان زیاد است .  به وی گفتم مادر فرین کوچولو مجبور شده است برای جلوگیری از مشکلات بیشتر به تنهایی به کانادا بیاید . و از وی تقاضا کردم که در این مورد کمک بیشتری انجام دهند .   لیونگ معاون پارلمانی وزیر مهاجرت در مجلس است و سمت بالایی دارد . 
روز سه شنبه بعدازظهر  علی نادری گفت که  از دفتر نماینده ویلودیل با وی تماس گرفتند که در چندروز آینده ملاقاتی برای آنها خواهند گذاشت . 
امیدواریم تا لحظه خواندن این خبر، خبرهای خوشی از وزیر مهاجرت در مورد فرین بشنویم .

 این گزارش در سلام تورنتو 23 فوریه 2012 چاپ شده است 



چهارشنبه، اسفند ۰۳، ۱۳۹۰

گفت وگوبا اشکوری درارتباط با راهکارهای برون رفت جنبش سبز - تعادل قدرت سپاه – ثابتی و شریعتی


گفت وگوی سعید سلطانپور با یوسفی اشکوری اندیشمند مسلمان مقیم آلمان

درارتباط  با راهکارهای برون رفت جنبش سبز -  تعادل قدرت سپاه – ثابتی و شریعتی



آقای اشکوری که سالهاست در ایتالیا و آلمان سرگرم نوشتن «تاریخ ایران پس از اسلام» هستند مهمان برنامه تلویزیونی راه حل ( ریچموند هیل – کانادا ) بودند. با تشکر از ایشان که باحوصله سئوالات ما را پاسخ دادند .

سعید سلطانپور



سلطانپور:روز 25 بهمن گذشت. بر اساس گزارشات رسانه هاتعدادی بالغ بر 400 نفر هم دستگیرشدند. ولی اتفاق بخصوصی نیفتاد به این مفهوم که مقامات امنیتی آن را جدی گرفتند و لی سبزها ی تشکل خودشان را جدی نگرفتند. چراجنبش سبز همچنان در رکود بسر می برد ؟  

اشکوری:  به طور تیتر وار به این مسائل اشاره کنم.  تمامی جنبشهای اجتماعی – اصلاحی و حتی انقلابی در ابتدا رهبریشان مشخص نیست، حتی برنامه ای هم ندارند. بر اساس نیازها و شرایط اجتماعی جنبشها شروع می شوند. بعضا هم به جایی نمی رسند ولی وقتی آغاز شدند به یک سلسله نیازهای روشن نیاز خواهند داشت.
در جنبش مشروطه، در انقلاباسلامی 57 چنین روندی طس شده و در جنبش سبز 3 ساله هم جریان  تا کنون چنین بوده است. من معتقدم که جنبش اخیر با حرکت کند اما در  مسیر خودش  حرکت می کند. شریعتی می گوید در تغییرات اجتماعی واصلاحی  کوتاهترین راه مهم نیست مطمئن تری نراه مهم است. جنبشهای اجتماعی  دنبال تغییرات آنی نیستند و نمی توانند باشند. جنبش سبز دنبال اهداف اجتماعی،  دموکراسی، حقوق بشر و تغییر اندیشه ها در تمام عرصه های اجتماعی است. و گرنه مانند انقلاب 57 ممکن است از چاله به چاه بیفتیم. از استبدادی به استبداد خشن تر.
البته نسل جوان امروز مانند نسل معتقد به انقلاب کلاسیک و سنتی  نیست زیرا آن را مقرون به صرفه نمی داند . اگر این جوربه قضایا نگاه کنیم، جنبش سبز را در این3 سال  رو به رشد می بینیم. بعد ازانتخابات 88 هم دیدیم که رهبران خودش را هم پیدا کرد. کسانی مانند موسوی– کروبی وخانم رهنورد در بستری مساعد به عرصه آمدند. در فاصله ای دورتر هم باید به اقای خاتمی اشاره کرد. تعدادی از این رهبران و فعالان درزندان هستند و رژیم را به چالش می کشند.
اما در حرکت 25 بهمن 90 توقع این بوده است که مردم بیرون بیایند و در سکوت حضور خود را اعلام کنند. همین که رژیم آن راجدی گرفته و با تمام قوا به مقابله برخاست نشان از وجود گسترده جنبش دارد. آقای اژه ای دادستان کل که خودشان از نیروهای امنیتی هستند اعلام  کرد که مردم امسال زودتر برای خرید عید بیرون خواهندآمد. این دلیل آن است که آنها انتظار ان را از مردم داشته اند. در هرحال با توجه به شرایط داخل کشور همین اندازه تحرک نیز یک حرکت رو به جلو بوده است.
اما چرا بیش از این تحرک نبود به دلایل مختلف باز می گردد. یکی به دلیل هزینه بالاست و سرکوب توسط حاکمیت شدید است و مردم عادی و طبقه متسوط شهری نشان معمولا چندان اهل هزینه کردن نیستند. دلیل این است که برای چنین حرکتی برنامه ریزی جدی و کاملی انجام نشد زیرا به دلیل این که تقریبا تمام راههای ارتباطی داخل و خارج داخل کشور بسته شده است. در خارج هم  نمی شود برا ی داخل کشور نسخه پیچید. اگر شورای هماهنگی راه سبز و یا جریانات دیگر در خارج اعلامیه می دهند شاید با داخل کشور هماهنگ نشده باشند و یا شرایط داخل کشور را بخوبی ارزیابی نکنند. نکته سوم. درهر حرکت اجتماعی بایدهدف گذاری مشخصی صورت بگیرد که به نظر می اید در مورد جنبش سه ساله صورت نگرفته یا ناکافی بوده است. 
به هرحال در حال حاضر اولین گامی که باید برداشته شود این است که تمام نیروها و جریانهای متعلق به جنبش تمام امکانات و نیروی خود را برای آزادی تمامی زندانیان سیاسی به ویژه این سه بزرگوار بسیج کنند. قطعا با رهایی اینان و ارتباط به بدنه جامعه و جنبش حرکت جان تازه ای پیدا خواهد کرد.  
سلطانپور:اگر تعادل قوا 50 -50 نشود در بسیاری از کشورها مردم بیرون نمی آیند. در انقلاب 57 تا راهپیمایی عید فطر قیطریه تعادل قوا به نفع نیروهای امنیتی بود. ولی بعد از آن معادله بهم بخورد بسیاری از مردم به جنبش می پیوندند.  24 تن از فرماندهان سپاه (درآن سالها) به خاتمی نامه اخطار آمیزی نوشتند د رحالیکه در جریانات اخیر بخصوص نامه به علایی امضا کنندگان 14 نفراز فرماندهانسپاه  بودند و لحن هم ملایم تربود. این درحالی است  که اقای خامنه ای  علنا علیه موسوی و کروبی(به عنوان سران فتنه) موضع گرفته است. این نامه ها نشان از حمایت از موسوی و کروبی در بدنه  سپاه دارد. به همین دلیل حاکمیت مجبوراست  که کجدار و مریز با این موضوع  (موسوی و کروبی)  برخورد کند.  تا وقتی  اقشار مختلف مردم در خیابانها  حضور پیدا نکنمد از آزادی این سه هم نباید خبری باشد. نظر شما چیست؟

اشکوری: امروز هیچ کس دیگر با آقای خامنه ای نیست. از خاندانهای روحانی صد رانقلاب مانند منتظری، طالقانی، هاشمی رفسنجانی، بهشتی، مطهری، طاهری اصفهانی و حتی بنیانگذار نظام یعنی آیت الله خمینی هیچ کدام با وی نیستند. همه در برابر رهبر کنونی هستند، مستقیم یا غیر مستقیم.  به همین دلیل خامنه ای خود رهبری کودتا را به عهده گرفته است. در سپاه هم همین طور. در این 22 سال علیرغم سیاست جذب حداکثری دفع حداقلی  که ایشان اعلام کرده، واقعا چه کسی را جذب کرده است؟ در سالهای قبل حریم ظاهری ایشان تا حدودی حفظ می شد. اما الان این پرده ها همه بالارفته و حریمها شکسته شده است. به نظر من همان حرفی را که سعید ی نماینده خامنه ای درسپاه زده که نمی شود سران فتنه را محکوم کرد درست است و منطبق با واقعیت. همان گونه که خود شما هم گفتید در  مجموع سپاه ، البته در بدنه سپاه، و همین طور به طور کلی در بدنه حاکمیت به شدت  ریزش نیرو وجود داشته و دارد. درست به همین دلیل است که تا کنون جرئت نکرده اند مسئولیت ربودن این سه نفر را به عهده بگیرند. حتی از این سه بازجویی هم نکرده اند. کار به جایی رسیده است که رئیس جمهور منتصب اقای خامنه ای در سازمان ملل حصر را به کلی انکار می کند و مدعی می شود که آنها در خانه خودشان زندگی می کنند. طائب آزسرداران اقای خامنه ای هم می گوید خود کروبی و موسوی خواسته اند که برای امنیت خودشان  در خانه شان زندانی باشند. اینهاعلنا دروغ می گویند و این نشان از سردرگمی ایشان است.

در این مدت زندانیان سیاسی، به رغم این همه فشار و به رغم این که هر بار موضعی می گیرند بر مدت محکومیتشان اضافه می شود، باز شجاعانه در مسائل مهم موضع می گیرند و حضور خود را تداوم می بخشند و این دقیقا به معنای تعمیق جنبش است.  را که به زندان برده اند . با انی همه فشار و ارعاب این زندانیان سیاسی موضع می گیرند علیرغم اینکه زندانشان بیشتر می شود.

اما در این میان می خواهم اشاره کنم که برای تحولات آینده یکی از امیدها بدنه سپاه و سردارانی هستند که اگر بخواهیم عدالت رعایت کنیم باید اذعان کنیم که در هشت سال جنگ اینها اجازه ندادند که کشور توسط خارجی ها تحت اشغال بماند. در هر حال تا حدودی استقلال و تمامیت ارضی کشور را حفظ کردند. نیروهای قدیمی و صادق سپا ه قطعا حاضرنیستند ارزشهای اولیه انقلاب را فدا کنند. من فکر می کنم بازنده خود آقای خامنه ای بوده است که هم خود را در معرض انتقادها قرارداد و هم مملکت رادر معرض حمله نظامی خارجی ها قرار داده است.

سلطانپور:  ولی برای روشن شدن مخاطبان ذکر یک نکته هم ضروری است. شکی نیست سپاه از  تمامیت ارضی کشور دفاع کرد ولی در داخل هم با شدت به  سرکوب نیروهای مخالف پرداخت.  ما  امروزتحلیل اوضاع کشور را می کنیم یعنی واقعیت وحقیقت را. 

اشکوری: منظور من هم  نیروهای اصیل سپاه بوده اند. کسانی که به ارزشهای انقلاب 57 پای بند هستند و گرنه منظور سردارانی که رانت خواری کرده و ارزشها را فدای مطامع دنیوی کرده و می کنند نیستند.


سلطانپور:اتفاقا یکی ازسپاهیانی که در قدرت نیستند می گفت که جریانی که دورآقای خامنه ای هستند به هیچ وجه از مواضع خود کوتاه نمی ایند زیرا عقب نشینی آنا ن به مفهوم بازشدن پرونده قتلهای زنجیره ای که توسط آنان مدیریت شده است، خواهدبود.  آنها بر طبل جنگ می کوبند و ایران را به پرتگاهجنگ می برند تا خودشان در قدرت بمانند .
اشکوری: آنها خودشان می دانند که سابقه تاریکی دارند و می دانند که بسیاری در جامعه اینها را می دانند. برای آنها مسله مرگ و زندگی است. آنها که دست به جنایت در زندان ها و خیابانها  زده اند و از رانتها ی سیاسی و اقتصادی گسترده استفاد ه می کنند نشان داده اند که تا آخرین لحظه مقاومت می کنند. امروز هم اینها هستند که  در سایه رهبری اقای خامنه ای سردمدار شده اند و در زیر نام ایشان و درزیر مجموعه ایشان هر کاری را می کنند. البته این توازن  قواست که در آینده مسائل را مشخص می کند و توازن را به سود مردم به هم خواهد زد.

سلطانپور:حرکت غلط برخی از کسانی که به جنبش سبز نسبت دارند مانند اقای مهاجرانی و کسانی مانند اقای نوری زاده که خودشان را حامی جنبش سبزمی دانند در مهمانی عربستان سعودی (الجنادریه) شرکت کرده اند به جنبش ضرر می زند. این را بگویم که حضور همه افراد در هر مراسمی فی نفسه ایرادی ندارد. ولی این آقایان چرا شفاف نبوده اند و اطلاع رسانی نکرده اند. در عصراینترنت این حداقل صداقتی است که می توان از این افراد انتظار داشت. این روزها حمله شدیدی به جنبش سبز حتی به خاتمی می شود در حالی که 6 سال است خاتمی رئیس جمهوری نیست. شما در این مورد چه نظری دارید؟

اشکوری: در این مورد کلیپی در رسانه های جمهوری اسلامی دیدم. من از اصل موضوع اطلاعی ندارم.  همان گونه که به درستی  گفتید می شود در جلسه ای،  مهمانی دولتها و نهادها شرکت کرد، این فی نفسه ایرادی ندارد چرا که جزو حقوق شخصی هر فرد است.  درعین حال از اقای نوری زاده چندان انتظاری نیست چرا که ایشان هم ارتباطات گسترده ای با نظامهای و دولتهای در خاورمیانه دارد و هم ایشان اعتباری در داخل کشور و جنبش سبز شخصیتی مؤثر نیستند، ولی اقای مهاجرانی، با توجه به موقیت و سابقه شان که زمانی وزیر ارشاد اقای خاتمی بوده است و از مقامات جزدولت اصلاحات بوده است و کارنامه مثبتی داشته است، نباید این بهانه را به دست امنیتی هایی بدهد که دنبال چنین بهانه می گردند و به گمانم بهتر بود در این مراسم شرکت نمی کرد. شاید ایشان توضیح بدهند.
   
س: امروز اقای مصلحی وزیر اطلاعات گفت که من به عربستان رفتم و به آنها گفتم قرار است جلسه ای تشکیل بدهید و این قدر هم به این سبزها پول بدهید که آنها تعجب کردند زیرا اطلاعات درونی بود. البته شکی نیست که بسیاری ازمقامات دروغ می گویند. ولی اگر 18 میلیون دلار به جنبش سبز پول داده بودند وضع جنبش این گونه نبود. هر چند کسانی که مستقل باشند چنین پولی را (در صورت درست بودن فرضیه)  نمی گیرند.
ولی این حضور باعث تشدید فشاربر جنبش مردم شده است.

اشکوری:  بله. درست است. اما این نوع دروغ و اتهام زنی در جمهوری اسلامی سکه ای رایج است.

سلطانپور:چند روز قبل پرویز ثابتی در مصاحبه ای گفت که وی از وجود شکنجه اطلاعی نداشته است. اولا شکنجه در زندانهای ایران بوده است پس بی اطلاعی از وجود شکنجه در مجموعه زیر دست باعث تبرئه بالادست نمی شود.
دوم. ثابتی  می گوید که اگر شاه  1500 نفر را دستگیر می کرد هیچ وقت انقلاب اتفاق نمی افتاد. اگر فی الواقع چنین نظری درست بوده باشد اکنون که جمهوری اسلامی حرفهای وی را گوش داده است و همه رادستگیر و زندانی کرده است با این نظریه باید برای همیشه حکومت کند.

اشکوری:  وقتی یک نفر مقام امنیتی ساواک که در25 سال بالاترین مقام امنیتی بوده و به شاه و نخست وزیر مستقیم گزارش می داده است، در آن زمان نفهیمده که در کشور چه می گذشته است و لذا انقلاب شد، ظاهرا بعداز 33 سال بعد از انقلاب هنوز هم نمی نفهمید که برای چه انقلاب شد. در حالی که خودشان مجبورند در کشوری مانند اسرائیل زندگی کنند ونه حتی اروپا و امریکا تا مجهول بمانند و احتمالا همچنان به توطئه هایشان ادامه دهند.
واقعا این از یک ذهن علیل بر می آید که تصور کند اگر در سال انقلاب مثلا 1500 نفر را بگیرید آب از آب تکان نمی خود. بله، در آن صورت، ممکن بود شش ماهی و یک سالی فروپاشی نظام ظالم پهلوی به تعویق بیفتد.

 این که چراانقلاب شد بحث دیگری است. وقوع انقلابها یک بحث تاریخی و جامعه شناختی است. از منظر جامعه شناختی انقلاب را کسی نمی کند بلکه «انقلاب می شود». علل و عوامل مختلف پیچیده سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و خارجی در مقطعی که انقلاب عظیم اجتماعی  صورت می گیرد دخالت دارند. از انقلاب شوروی تا انقلاب فرانسه و انقلاب ایران، که به نظر می آید آخرین انقلاب کلاسیک دنیا باشد، چنین بوده است.

مهندس بازرگان، دکتریزدی و برخی دیگر از دوستانشان در همان دوران مجلس اول (احتمالا سال 62) در ارتباط با فشارهای وارده بر نهضت آزادی به ملاقات رفسنجانی رفته بود ند. اقای هاشمی رفسنجانی به آنان گفته بود که ما اشتباه شاه را تکرار نمی کنیم که آزادی داد و رفت. به نظر می رسد این سخن اجرای طرح آقای ثابتی است.   من فکرمی کنم هم شاه و هم رفسنجانی  هر دو اشتباه می کنند. شاه هر کار که دلش خواست کرد و از جمله احزاب را تعطیل کرد و حزب رستاخیز را راه اندازی کرد اما وقتی زیر فشار خارجی خواست اقدامی بکند تا بماند دیگر دیر شده بود.
آن روز هم که گفت من صدای انقلاب شما راشنیدم، به احتمال زیاد صادقانه نگفت. شاه در زمانی فضای سیاسی را باز کرد که دیگر بدردش نمی خورد. الان هم طرفداران آقای خامنه ای این تز ثابتی را پیاده می کنند. از یک ختم تا آب پاشیدن جوانان به هم مانع می شوند تا انقلاب نشود. زیرا آنان می دانند که آنقدر مشکلات زیاد است که اگر یک قدم عقب بشنیند مجبورند هی عقب تر بروند.

البته اگر الان آزادی ندهند یک روزی خواهند داد اما در آن روز دیگر دیر شده و شاید از آنان نشانی نماند. این البته مهم نیست، مهم این است که در چنان روزی کشور و مردم گرفتار انواع مشکلات و گرفتاری و آسیب بشوند.
هنوز هم عده ای خیر خواهانه به آقای خامنه ای توصیه هایی برای بهبود اوضاع و اصلاح امور می کنند ولی گوشی شنوا نیست. با این همه نباید ناامید شد. قطعا کم هزینه ترین راه این است که در همین تغییرات دموکراتیک نظام صورت بگیرد. این دیگر بر عهده مقامات جمهوری اسلامی و به ویژه شخص رهبری نظام است چه تصمیمی بگیرد. خامنه ای است. روشن اگر قرار باشد همان تز ثابتی پیاده شود فرجام نیز همان خواهد شد.


سلطانپور: اگر اقای ثابتی که احتمالا با سازمان امنیت اسرائیل همکاری می کند به اطراف اسرائیل نگاه کند ازمصر تا تونس و لیبی و یمن دیکتاتورها هرمخالفتی را سرکوب کردند ولی نتوانستند بمانند. حتی سازمان امنیت اسرائیل در مورد بهارمصر غافلگیرشد. این که ثابتی در موردشایعه کشته شدن تختی و صمد بهرنگی و شریعتی و مصطفی خمینی  توسط ساواک مخالفان را به شایعه سازی متهم می کند، اگر روزنامه ها آزاد بودند، این مسایل بحث می شد  و می توانستند حقایق را بنویسند، مردم دیگر به شایعات گوش نمی کردند. همان گونه که درکانادا و آلمان کسی شایعه پردازی نمی کند زیرا می توانند حرفشان رابزنند.

اشکوری : ده ها نفر که زیر شکنجه ساواک کشته شده اند (کسانی مانند فاطمه امینی که پشتش را اتو کشیده بودند)، چرا ثابتی ازآنها صحبت نمی کند.  ثابتی می گوید شریعتی مریض بود و در لندن درگذشت در حالی که او سالم بود. نمی دان چرا چنین دروغی گفت. حداقل می توانست بگوید که سکته کرد.

سلطانپور: به راستی آن شریعتی که حاصلش این انقلاب ( فعلی )  باشد که من و شمایی که در آن شرکت داشته ایم آن را در این شرایط نمی پذیریم، پس چرا عده ای نگران اندیشه شریعتی هستند؟ این روزها به نظر می آید کسانی که شریعتی را نقد می کنند و به همکاری با ساواک متهم، عمدتا خط سیاسی خاصی داشته و یا دارند. کمتر محقق بیطرفی در این زمینه به نقد شریعتی پرداخته است .


اشکوری:  نقد و منتقدان شریعتی از یک منظر و یک گروه نیستند. برخی از منتقدان از قدیم از منظر فلسفی و علمی باشریعتی برخورد می کنند و برخی افکار وی را به نقد می کشند. حتی کسانی که جزو شاگردان شریعتی بوده اند نیز نقدهای جدی به وی داشته و دارند.
اما کسانی که به صورت بیمارگونه با شریعتی برخورد می کنند، به نظرم مسئله اصلی هژمونی طلبی است. زیرا می بییند که هنوز هم شریعتی زنده و حاضر است. از جوانان نسل دومی و سومی گرفته تا نسل قدیمی آثار شریعتی را می خوانند. کویریات شریعتی را کسانی که مذهبی هم نیستنداما گرایش ادبی و یا عرفانی دارند، نیز می خوانند. وقتی زوجهای جوان روی کارت عروسی شان از گفته های شریعتی می نویسند، نشان از حضور شریعتی در این نسل دارد. در واقع شریعتی تبدیل به یک اسطوره شده است. از این رو کسانی احساس می کنند که باید این اسطوره بشکنند و از جوانان بگیرند. اما اینان به گمانم اینان دچار توهم هستند زیرا شریعتی جای کسی را تنگ نکرده است.  
بعضی از افراد مانند جلال متینی به سائقه جهل و عقده گشایی است که دست به تخریب می زنند. به ویژه معلم انقلاب شدن شریعتی هم شاهی را دچار خشم و عصبیت کرده است. جالب است که یکی از همین چهره ها پیشگام مدعی همکاری شریعتی با ساواک شده است. اما اسناد ساواک، که در سه جلد منتشر شده است، نشان می دهد که از پس از ورود شریعتی به ایران و در واقع از بازداشت وی در مرزبازرگان، درباره نوع برخورد با وی دو جریان در ساواک شکل می گیرد. یک جناح ساواک معتقد می شوند که با توجه به نوع تفکر شریعتی در مورد دین سنتی و به ویژه روحانیت، افکار و گفتار وی می تواند در راستای سیاست مدرنیت رژیم مفید باشد. گروه دیگر چنین باروری نداشت و اصولا افکر شریعتی مضر و خطرناک می دانست. تا سال 50 فکر نخست حاکم بود و از آن پس فکر دوم غلبه کرد. چرا که در عمل دیدند که از افکار و کلاسها و نوشته های وی چیزی جز حرکت و بیداری سیاسی و انقلابی بر ضد رژیم سلطنت بیرون نمی آید. دیدند که سازمان مجاهدین از حسینیه ارشاد عضوگیری می کند. این بود که حسینیه را بستند .  شریعتی  و میناچی را بازداشت کردند. دراینجا چیز مبهمی وجود ندارد.

باید افزود بسیاری هم از شریعتی به دلیل مذهبی بودن و یا تفسیر ایدئولوژیک و انقلابی از دین خرسند نیستند و از این منظر به وی نقد دارند. به هرحال منظرهای نقد نقادی متنوع است و هرکدام حکمی جداگانه دارند.

سلطانپور::تشکر از شما که این وقت را گذاشتید. امیدوارم که همه نقد کنند، نقد بیرحمانه، ولی جانب انصاف را نگهدارند.
اشکوری: من هم از شما و بینندگان شما تشکر می کنم.

توضیح : این مصاحبه ازطریق اسکایپ در روز 26 بهمن – 16 فوریه  2012 در تلویزیون تن  انجام شده است .

لینک این مصاحبه


دوشنبه، اسفند ۰۱، ۱۳۹۰

ایا سساوش قمیشی در کنسرت زنده تورنتو لب خوانی می کرد ؟


دوست گفت چرا کامران و هوتن و سیاوش قمیشی در کنسرت  شنبه شب 18 فوریه تورنتو بجای زنده خواندن لب می زدند .
 شهرام شب پره هم دلخور از اینکه نفراول رفته بود بالای سن .
 شهرام گفت اقای قمیشی در گروه وی گیتاریست بوده است و حالا وی که از همه قدیمی تر است و بیشتر آلبوم عرضه کرده است و بقول خودش خاک صحنه را خورده است اول از همه روی صحنه برنامه اجرا کند .  
در موقع خواند ن قمیشی یکی از اعضای گروه دوست دخترش راهم برده بالای سن . بندگان خدا تماشاچی ها که پول برای باند زنده داده اند . قمیشی هم گفته می شد که زنده نمی خواند ولب می زد که کار درستی نیست و یک نوع کلک زدن به علاقه مندانشان است که برخی از آنها با هزار زحمت پول بلیط را تهیه می کنند.
 متاسفانه کنسرت گذارها روی چشم هم چشمی بنظر می اید که نمی توانند سالن را هم پرکنندو ضرر می کنند .

یکشنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۹۰

رشوه خواری خاوری ها عامل فساد مالی وبیماری یک جامعه

لابد خاوری با آن چفیه اش و پز ضد اسرائیلی به کاناد امده که د تا با پولهای مردم ایران با اسرائیل مبارزه کند .




رشوه خواری  خاوری ها  عامل فساد مالی وبیماری  یک جامعه

سعیدسلطانپور

بالاخره بعد از 4 ماه 32 نفر از متهمان بزرگترین اختلاس مالی در ایران ، روز شنبه 29 بهمن به دادگاه انقلاب  رفت .  امیر خسرو اریا متهم ردیف اول  به اتفاق 4 متهم دیگر توسط رئیس شورای عالی قضایی  املی لاریجانی از مصادیق مفسدان فی الارض خوانده شدند .  اتهامی که حکم اعدام را در پی دارد . به گفته دادستان  این پرونده  پس از چهار ماه منتهی به صدور کیفرخواست برای تعداد زیادی از متهمان این پرونده (شامل ۳۳ جلد و بالغ بر ۱۲ هزار صفحه) شده است .
همزمانی شروع دادگاه در انتخابات نهم مجلس ، خواسته ویا ناخواسته در روند انتخاباتی که توسط بخش های زیادی از جامعه ایران تحریم ویا با کم محلی روبرو شده است را خواهد داشت .

یکی از پیام های این دادگاه ، اطمینان دادن مجدد به اقشاری است که با روشدن این  اختلاس نجومی  و فساد مالی  در سیستم بانکی و دولت ،  سوال های جدی از دولتو قوه قضاییه برایشان ایجاد شده است .   مسلما قوه قضاییه سعی خواهد کرد با علنی کردن این پرونده و محکوم کردن چند نفر از متهمان اصلی ، خود را از این اتهامات
 پا ک کند .
این موضوع از این جهت برای جامعه ایرانی کانادایی ما اهمیت بیشتری پیدا می کند زیرا یکی از متهمین اصلی این فساد مالی ، محمود خاوری مدیرعامل سابق بانک ملی شهروند کانادا است .  اعلام حضورخاوری در کانادا در اکتبر 2011 دوباره ایران و جامعه ایرانی در کانادا را در راس خبر های سیاسی کانادا قرارداد.

از آن زمان تا کنون مقامات دولت کانادا همچنان از اعلام نظر رسمی در مورد محمود خاوری و موقعیت وی در ارتباط با این اختلاس و فساد مالی موضعی نگرفته اند .
احزاب مخالف هم یکی دو بار بر اثر فشار برخی از فعالین جامعه ایرانی سوالاتی را درمجلس مطرح کردند که پیگیرآن نشدند . عدم پیگیری سیاستمداران کانادا  نوعی دهن کجی به سیاست های مهاجرپذیری کانادا است که اجازه می دهد عوامل نزدیک به دولتهای استبدادی بدلیل سرمایه گذاری های مشکوکشان ، اقامت سریع کسب کرده و بخاطر چند میلیون دلار الوده شهروند کانادا هم بشوند.

یکی از نکات قابل توجه مبلغ رقم رشوه ای بوده است که خاوری دریافت کرده است .  د رآن دوران برخی از جریانات و سایتها خواسته و یا ناخواسته از 3 میلیارد دلار اختلاس اشاره می کردند . 
در روز اول مه آفرید  خسروی  در دادگاه درباره پرداخت رشوه به مدیرعامل فراری بانک ملی، گفت: خاوری شماره حسابی در کانادا اعلام کرده بود و قرار بود ۲ میلیون دلار به حساب او واریز شود اما در پیگیری‌های بعدی متوجه شدم مبلغ ۳ میلیون و ۱۰۹ هزار و ۴۵۰ دلار به حساب او واریز شده است که قرار بود در ازای پرداخت این مبلغ سقف اعتباری ما را از طریق بانک مرکزی بالا ببرد. پولی که داده شد به این دلیل بود نه برای تنزیل .

روی سخن من با آن دوستانی است که با خاوری آشنا هستند و می گویند که  خاوری آدم خوبی است !!!
 اگر وی به دستگاه قضایی رژیم اعتماد ندارد ، اگر اعتباری یافته است از برکت وابستگی اش به این نظام ضد لیاقت و مدیریت است .  عبارت دیگر ش دزدی از خزانه ملت می باشد .   ادمی که به کشوری که از ان این همه دارایی را کسب کرده است وفا نمی کند چگونه می شود انتظار داشت که با این پولهای نامشروع ، به فساد مالی در سیستم تقریبا سالم اقتصادی کانادا دست نزند. .
آنوقت می توان گفت این شخص هم دزد است و هم خائن  زیرا به رفقای حزب اللهی خود  هم  رحم نکرده است . چگونه می توان انتظار داشت که وجودش و سرمایه اش  برای  جامعه دمکراتی مانند کانادا واکثریت جامعه ایرانی که از فساد مالی – تبعیض های جنسی و عقیدتی ، از خود ی و غیر خودی به کانادا مهاجرت کرده اند به مانند سرطان عمل نکند .
لابد خاوری با آن چفیه اش و پز ضد اسرائیلی به کاناد امده که د تا با پولهای مردم ایران با اسرائیل مبارزه کند . حضور خاوری در ساخت و ساز در تورنتو و سیستم فرار از مالیات آن که در این بخش اسان تر است ، به فاسد تر کردن سیستم شهرداری و اقتصاد کمک می کند . عملی که دودش به چشم همه شهروندان تورنتو که محل سکونت عده زیادی ازایرانی ها هست می رود.  دزدان اموال مردم مانند خاوری از شکنجه گران هم  خطرناک تر هستند .  شکنجه گران یا عقیدتی ویا عقده ای مخالفان را شکنجه می کنند ولی این  جماعت مصداق چون دزد با چراغ آید ، گزیده تر می برند.  جامعه ایرانی باید چنین افرادو خانواده شان  را بایکوت کنند  . این کمترین  راه کار مدنی  برای جنبش دمکراسی خواهی  و حقوق مردم ایران است .

شنبه، بهمن ۲۹، ۱۳۹۰

یوسفی اشکروی مهمان برنامه راه حل

حسن یوسفی اشکوری - اندیشمند مسلمان ساکن بن آلمان - مهمان برنامه این هفته راه حل - رکود جنبش سبز- راهکارها -  ادعاهای پرویز ثابتی و حملات و انتقادات علیه شریعتی

یکشنبه 19 فوریه ساعت 7 بعداز ظهر بوقت تورنتو - 4 بعدازظهر ونکوور (لس آنجلس ) در تلویزیون تن کانادا
ارشیو برنامه ها: www.youtube.com/glassceilingtv

جای محمود خاوری در بین فاسدان خالی ست


پنجشنبه، بهمن ۲۷، ۱۳۹۰

گفتگو با کاووس صوفی درباره بازداشت و اعتصاب غذای او -سعید سلطانپور

 -

گفتگو با کاووس صوفی درباره بازداشت و اعتصاب غذای او  سعیدسلطانپور - 16 فوریه 2012 – Salam Toronto Weekly

روز جمعه گذشته خبردارشدیم که حکم اخراج پناهجوی ایرانی کاووس صوفی در سیزدهمین روز اعتصاب غدای تر وی در زندان موقتا لغو شده است .  روز سه شنبه 14 فوریه 2012  با کاووس تماس گرفتم . با وی که تازه از جلسه ای در 6900 ایرپورت رد ( بازداشتگاه موقت اداره مهاجرت کانادا ) برگشته بود تلفنی صحبت کرد م. از کاووس در مورد حوادثی که بروی گذشت پرسیدم .
به کاووس برای آزاد شدنش تبریک  می گویم . می گوید مدیون دوستانی است که  کمپین را سامان داده و رسانه هایی مانند شما که آنرا پوشش دادند. از کاووس می پرسم با توجه به اینکه چند روزی بیرون هستی و هوای آزاد استنشاق می کنی چه حالی داری ؟ می گوید  هردو ( داخل سلول  و بیرون  سرد است )  ولی بیرون آزاد ی است ….
***
سعید :  جریان اعتصاب غذایت چطوری شروع شد ؟
کاووس : روز11 ژانویه  رفته بودم اداره مهاجرت . گفتند که مرحله بررسی خطر برای برگشتن به ایران تو را طی کرده ایم . برای شما خطری در بازگشت به ایران نیست . از آنها پرسیدم آیا می توانم فرجام خواهی  کنم. گفتند: بله می توانی ولی ما شما را می فرستیم ایران ، آنوقت می توانی تقاضای فرجام کنی. گفتم اگر یک در 1000 این قاضی اشتباه کرده باشد منهم به ایران اخراج شده ام. جان من در خطر باشد و فرجام خواهی من قبول شود ، آنوقت چه کسی مسئول خواهد بود؟
کاووس ادامه میدهد در این موقع یک افسر جوان (22- 23 ساله) اداره مهاجرت  به دو نفر گارد مسلح تلفن کرد. آمدند به من دستبند زدند. گفتم چرا دستبند می زنید؟
گفتند : به ما گفته شده. کاووس می گوید : مرا بردند به یک محلی در 5 دقیقه ای همین 6000 ایرپورت رد . گفتم در کار ساختمانی هستم قرارداد با مشتری هایم  دارم . باید به  کارگران هم پول بپردازم.گفتند خوب برایت ضمانت بگذارند می توانی بروی بیرون.
گفتم: چقدر  ضمانت لازم است گفتند 5-4 هزار دلار. به برادرم کیومرث تلفن کردم. در جلسه ضمانت گذاری بودیم که قاضی گفت  این پول کم است. نماینده وزیر مهاجرت  جلسه را به هفته دیگر موکول کرد  با 12 هزار دلار پول برای ضمانت. در این جلسه کیومرث پول را تهیه کرده بود.
نماینده وزیر گفت 12 هزار دلار برای این پرونده کافی نیست. در همین موقع من رو به نماینده کردم و گفتم آقا شما خودت گفتی . حالا چرا حرفت را عوض می کنی؟ خانم قاضی شروع به نوشتن کرد. قاضی گفت برای  یک ماه بعد  نوبت تعیین کرده است.
سعید : وکیل داشتی ؟
کاووس :  بله ولی آدم جالبی نبود زیرا آن روز نیامد
سعید : چقدر پول داده بودی ؟
کاووس : در مراحل مختلف نزدیک به 5 هزار دلار پول گرفته بود.
سعید : بعد چی شد؟
کاووس : قاضی حکم را به من داد . نگاهی کردم گفتم این چه دادگاه عادلانه ای است که هنوز حرف من را نشنیده اید حکم صادر کردید؟
قاضی نگاهی کردو هیچ چیزی نگفت. من هم چیزی نگفتم.آمدم بیرون. در کمال تعجب من افسر مسئول اخراج (آقای میشل)به من گفت تا 10 روز مراحل اخراج تو انجام خواهد شد. نیاز به پاسپورت هم نداری. برایت ورقه از سفارت می گیریم.
سعید : مگر قاضی نگفته بود که یک ماه دیگر جلسه باشد چرا یک مرتبه قضیه عوض شد؟
کاووس : نمی دانم شاید من به قاضی اعتراض کرده بود م باعث عصبانیت وی شده بود. در اینجا از کاووس می پرسم می دانی چه کسی و یا چه کسانی  مسئول بررسی ریسک خطرجانی اخراجی ها هستند؟ کاووس می گوید نمی دانم. فکر می کنم قاضی باشد.
سعید :آ یا از طرف شما کسی درآن جلسه حضور دارد؟
کاووس : نه. وکیلم یک فکسی ارسال کرده بود. که آنهم چند ماه پیش بود. وکیل جدیدی مجبور شدیم بگیریم. خانم سلیکمن.
سعید : بعدش چی شد؟
کاووس : تصمیم گرفتم به این عکس العمل نادرست در مورد نشنیدن صدای خودم اعتراض کنم. نمیدانستم چگونه اعتراضم را عملی کنم. 24 ژانویه تصمیم به اعتصاب غدا گرفتم.
سعید: چه شد که اعتصاب غذارا انتخاب کردی؟
کاووس : راستش خیلی حساس بودند که همه غذاهای خودشان را بخورند.
سعید : چرا ؟
کاووس : نمی دانم .
سعید : چه کسانی بغیر از شما آنجا بودند؟
کاووس : همه رقم آدم بودند و هر کس در فرودگاه مشکل داشت به آنجا می آوردند. انگلیسی، یک خانواده افغانی که لوازم ماشین با خودشان آورده بودند، بعد از چند روز آنها را آزاد کردند، از ژاپن و چند ملیت دیگر. من به مسول آن بازداشتگاه اعلام کردم که اعتصاب غذا کرده ام. جالب این بود به من گفته شده بود جزییات حکم ردی دادگاه صادرشده است.  در حالیکه در دفتر بازداشتگاه امضا هم از من گرفته بودند، علیرغم درخواستهای مختلف به من نمی دادند. خلاصه 5 دقیقه بعداز اعلام اعتصاب غدایم حکم را برایم آوردند. 
سعید : چرا نمی دادند ؟ امنیتی بود ؟
کاووس : نه  . نمی دانم شاید می خواستند اذیت کنند.
سعید : اتفاقا روز جمعه 10 فوریه ، جلسه ضمانت فاطمه طالب سریعه د رمیلتون بود . ساعت 10 صبح به من تلفن کردند که شما نمی توانید به داخل جلسه بیایید زیرا چک امنیتی شما انجام نشده است.
به خانم مشاور پرونده گفتم من یک ماهی میشود که از آقای «فلاد»در وزارت امنیت عمومی و خدمات کامیونیتی انتاریو تقاضای ملاقات با این خانم را که پسر مریضش بیرون است، کرده ام جوابی نداده اید.
فرد دانشجوی جوان که به میلتون رفته بود به داخل برده شده بود. وکیل تسخیری اداره مهاجرت نیامده بود. مشاور به فرد می گوید هر چقدر پول می توانی بگذاری بگو. فرقی ندارد. فرد می گوید 500 دلار. قاضی میگوید 500 دلار کافی نیست. جلسه یک ماه دیگر.  این موضوع و ضمانت شما نشان از یک رویه متعادل ندارد.
برگردیم به داستان تو  
بعدش چه اتفاقی افتاد؟
کاووس : یک نگهبان آنجا بود که آلبانی تباربود . آدم خوبی هم بود. به من گفت در این موارد ترا ظرف 3 روز به زندان منتقل می کنند و بیشتر اذیت می شوی.  گفتم دیگر فرقی برایم ندارد. خانمی ایرانی آنجا بودند که برای پناهجوها خدمات می کرد. وی گفت این رویه اخراجی ها  است. همان روز آمدند و گفتند که بدلیل عدم امکانات پزشکی باید تو را  به زندان منتقل کنیم.
سعید : کدام زندان؟
کاووس : زندان غرب تورنتو.
یک نگهبان پرسید چرا اعتصاب غذا کردی؟
دلیلش را گفتم. اول  اینکه قاضی  وزارت مهاجرت حرف من را  نشنید  دوم قرار است اخراج شوم . لذا این اعتصاب را حتی در صورت اخراج در ایران هم ادامه خواهم داد. گارد گفت:  اگر اعتصاب غدایت را ادامه بدهی بهت سخت خواهد گذشت.
سعید : اسمش چی بود ؟
کاووس: هیچ کدام اسم نداشتند. همه با شماره مشخص می شدند. چند ساعتی آنجا بودم تا  مرا به یک سلول انفرادی بتنی با تخت آهنی کوچک با سقف  خیلی بلند بردند . زندانیها به این اتاق 5/2 در 5/3   «سیاه چال» می گفتند. سلول بشدت سرد بود. دو تا پتو هم به من دادند که با توجه به سرمای سلول  خیلی اذیت می شدم.
سعید :  تقاضای پتوی اضافه کردی ؟
کاووس : بله ولی ندادند.
همان شب اول من معده درد شدیدی گرفتم. به نگهبان گفتم پرستار را صدا زد. پرستارآمد. گفت تو در اعتصاب غذاهستی؟ «آی دونت کر» –I don’t care من به وضعیت تو اهمیتی نمی دهم. گفتم : من که تروریست نیستم. دو سه بار در این مدت با من بد برخورد کرد، فردایش دکتر آمد قرصی نوشت. بهش گفتم حس می کنم کلیه هایم درد می کند.  دکتر گفت چیزی نیست. هر نیم ساعت یک بار صدای بوقی تو را از خواب بیدار می کرد تا نگهبانان از زنده بودن زندانی باخبر شوند. این درد کمر (کلیه) ادامه داشت تا روز ششم  دکتر جدید که پیر بود به نگهبان گفت که یک پتو به این بدهید. که آنها هم دادند  ولی چون سلول سرد بود و من هم در اعتصاب غذا بودم، بدنم ضعیف بود. احساس سرما می کردم. 11 روز سرما مرا اذیت کرد ولی گرسنگی نه.
سعید :آیا  روزنامه، کتاب و رادیو و یا  تلویزیون بهت دادند؟ تماس تلفنی داشتی؟
کاووس: این سلول برای تنبیه زندانیانی بود که دعوا کرده بودند.  من تقاضای مجله کردم . فرمی را پرکرده بودم. آخرین روزی که دیگر اعتصاب غذا تمام شده بود و من را به بند عمومی آورند آن دو مجله را برایم آوردند.
سعید : چگونه اعتصابت را شکستی؟
کاووس : روز یازدهم بود که برادرم پیام داد ه بود وکیلم طی ایمیلی به وی خبر لغو حکم اخراج در این مرحله  راداده بود .  جا دارد که از  خانم وکیلم -خانم سلیکمن – که حرفه ای عمل کرد تشکر کنم.
بعد از 13 روز انفرادی به بند عمومی و روز 10 فوریه هم مرا به بازداشتگاه اداره مهاجرت برگرداندند که از آنجا آزاد شدم.  یک اتاق کوچکتری به من دادند . یک تخت دو نفره داشت . دو نفر از آمریکای لاتین آنجا بودند. جای مرا هم پایین انداختند.
سعید: برخوردهایشان فرق کرده بود؟
کاووس: بله بهتر شده بود از آن حالت سرشاخ شدن خارج شده بودند.
سعید : دوباره برایت دادگاه تشکیل شد؟
کاووس : بله . اصولا دادگاه ها 5 دقیقه بود مال من 6 ساعت طول کشید . وکیلم ، نماینده وزیر – قاضی و مترجم .
آنها مرا متهم کردند به دروغ گفتن – تشویش افکار عمومی . مرا به شدت محکوم کردند .  5 صفحه برای من خوانده شد.
سعید : چگونه ؟
کاووس : گفتند تو در یوتیوب و فیس بوک دروغ گفتی و عده ای را جمع کردی.
گفتم من که در زندان بودم با کسی تماسی نداشتم. و من از خودم هم دفاع نکردم. زیرا دادگاه در این رابطه نبود.
سعید : با همین اتهام تشویش افکار عمومی به ایران می رفتی ، اتهام امنیتی سنگینی بود . راستی  به ملیت شما  در دادگاه اشاره ای می شد ؟
کاووس : بله دوبار در طول دادگاه گفتند شما یک تعدادی ایرانی با دروغ پردازی در یو تیوب  جمع کردید . به  نوعی به قانون گریزی کامیونیتی ایرانی اشاره داشتند که متوجه نشدم .
سعید : من در تظاهرات سی ام ژانویه ، «  پیتر» که 60ساله بود و کانادایی بود دیدم که پلاکارد حمایت از شما را داشت .  فقط ایرانیها نبود ند
کاووس : بله بسیاری از دوستان من از کامیونیتیهای دیگر هم بودند.
سعید :  شرایط آزادی شما چه بود ؟
کاووس : 40 هزار دلار نقد و 50 هزار دلار وثیقه در سند خانه با ارزش  300 هزار دلار پرداخت شده .
سعید : تجربه ات از این اعتصاب غذا چه بود ؟
کاووس : من شخصا اگر یک وعده غذا نمی خوردم سر درد می گرفتم . هر خبری که ازبیرون به من می رسید باعث قوت قلب می شد وقتی شنیدم بچه دوستمان در مصاحبه باسی بی سی بغض کرده بود و از من گفته بود ،  آنقدر انرژی گرفتم که انگار چند پرس چلو کباب خورده ام .  هیچ وقت در زندگی ام این حس عشق از طرف دوستان و حامیان را نداشتم .
سعید :  امیدوارم که با اقامت انسان دوستانه ات موافقت شود . در این صورت چه گونه دین خودت را به مردم کانادا وکامیونیتی  می خواهی ادا کنی  ؟
کاووس : من فکر می کنم  تمام این حوادث مسیر زندگی مرا به زندان کشید تا تجاربی را کسب کنم .  یک جوانی با یک مداد کوچک دورش راهم مقوایی با نخی بسته بود تا بتواند نقاشی کند . بهش گفتم چرا با این مداد ؟
جوان گفت وقتی از السالوادرآمدم 31 سنت پول داشتم  که با 25 سنت آن مداد خریدم .
سعید : مگر اداره مهاجرت مداد در اختیار آنها نمی گذارد ؟

تجربه یک ماه زندان درسهایی انسانی به من آموخت.
اگر اینجا( کانادا )  ماندم باید به کسانی که دربند هستند  کمک کنم. من با دوستانمان صحبت کردم  . همه شان با توجه به تجربه خودمن  می گویند ما می خواهیم این راه را ادامه بدهیم  این کا ربه آنها انرژی می دهد و  حس انسان دوستانه و عشق به مردم را احیا میکند…
مهدی شمس که مغازه اش را در اختیار کمپین من گذاشته بود  می گوید اگر ایران به گفته دولت کانادا وضعش آنقدر بد است پس چرا این افراد را می خواهید اخراج کنید . سایتی را درست کرده اند.
NO Deportation to Iran
سعید : آیا سیاستمداران کانادایی به شما کمک کرده اند ؟
کاووس : بگفته دوستان در آخرین روزها ی اعتصاب ، نماینده ریچموند هیل نامه ای در مورد من نوشته بودند . نماینده تورن هیل ابتدا گفته بود کمک می کند بعدا کاری نکرده بود  .
درهر حال من برای خودم چیزی از سیاستمداران درخواست نمی کنم ولی از همه آنها خواهش می کنم یک سری به زندانهای انتاریو بزنند.  این مردم در چه وضعیتی هستند و چگونه با مردم رفتار می شود .
من فکرمی کنم نیاز به رسیدگی بیشتری در زندانها میباشد.
سعید : با تشکر از وقت شما و شنیدن خبرهای خوب
بعد از انتشار گفت و گو اصل مصاحبه را در لینک زیر ملاحظه نمایید.
Glass Ceiling

دوشنبه، بهمن ۲۴، ۱۳۹۰

مصطفی صفری – افسرپلیس تورنتو


سعید سلطانپور در  46مین برنامه راه حل با مصطفی صفری – افسرپلیس تورنتو -   گف و گوی
Mostafa Safari _ Toronto Police
مصطفی مسول روابط عمومی گروه پلیس های ایرانی تبار تورنتو و حومه ( جی . تی . ای ) است
پاسخ به سوالات بینندگان

Sun Feb 12-2012
Saeed Soltanpour with Mostafa Safari _ Toronto Police
@ 46th rahehal TV Program - Ten TV
قسمت اول part 1

part 2 قسمت دوم

یکشنبه، بهمن ۲۳، ۱۳۹۰

حمله به ایران بازی با آتش است گفت‌وگو با پروفسورجرالد هورن، استاد تاریخ دانشگاه هوستون بخش دوم


آقای هورن، از نظر شما وضعیت آزادی بیان در ایالات متحده چگونه است؟
 جرالد هورن :
بریتانیا با لغو برده‌داری، به بردگان در سال 1865 غرامت داد، در حالی که ایالات متحده هرگز غرامتی پرداخت نکرده است. سیاهان آمریکا خشمگین بوده‌اند از اینکه میلیاردها دلار دسترنج‌شان دودشده و به هوا رفته است. با توجه به این مطالبه تاریخی می‌بینیم وحدتی از طرف سفید‌پوستان علیه اجداد من شکل گرفته است که تا به امروز هم ادامه داشته است.
وقتی‌که به تاریخ معاصر آمریکا نگاه کنید، یعنی همین کاری که من الان انجام می‌دهم، آنچه آنها (دولمت‌مردان سفید) را بیشتر می‌ترساند یک قیام قهرآمیز علیه دولت است. در سال 1812 وقتی که آمریکاییان برای تصرف کانادا حمله کردند، کانادا و بریتانیا همه به تلافی ویرجینا را تصرف کردند. در سال 1814 هم در خلال آن جنگها، واشنگتن و کاخ سفید را آتش زدند. در این عملیات بردگان جزء ائتلاف بریتانیا بودند که یک کابوس برای ایالات متحده بود. این نگرانی امروز هم وجود دارد که در صورت وقوع یک جنبش اشغالگرانه، سیاهان به آن خواهند پیوست. به همین دلیل تفکر وجود آزادی بیان در آمریکا را باید با احتیاط بررسی کرد. 

به خاورمیانه برویم! یک نظریه معتقد است اگر آمریکا در عراق دخالت نکرده بود صدام حسین همچنان دیکتاتوری می‌کرد . از سوی دیگر می‌بینیم گرچه عراق دیکتاتوری نیست ولی حتی به مفهوم نیم‌بند کلمه هم در آنجا از دمکراسی خبری نیست. در افغانستان هم به سختی بتوان از دمکراسی حرف‌زد. بعلاوه حکومت طالبان که سرنگون شده بود امروز با تایید آمریکا در قطر، دفتر باز می‌کند تا با آمریکاییها مذاکره کند. آیا با توجه به تمام اینها حضور آمریکا در خاورمیانه برای برقراری دموکراسی است؟
جرالد هورن : 
این هم یکی دیگر از قصه‌های کودکانه است. در مورد سیاست خارجی آمریکا دو موضوع مهم است: اول نفت، و دوم اسرائیل. از سوی دیگر شرکتهای نفتی مانند اگسان‌ موبیل که دفترشان در تگزاس است (اگسان بزرگترین شرکت نفتی دنیا است)، به شدت نگران آینده نفت هستند. توجه کنید که درآمد نیمه سال 2012 آنها رقمی برابر 13.9 میلیارد دلار بوده است که 19درصد نسبت به سال قبل افزایش نشان داده است. اگسان در سال 2009 هیچ گونه مالیاتی برای سود 15 میلیارد دلاری خود نداده است. از سوی دیگر ملی شدن صنایع نفت در ونزوئلا یک تهدید جدی برای آنها به شمار می‌آید. در اکوادر هم بین شرکتهای نفتی آمریکایی و دولت اکوادر تنش‌هایی وجود دارد.
باتوجه به این مسائل باید گفت اشغال 2003 عراق نمی‌تواند یک اقدام انسان‌دوستانه بوده‌باشد. زیرا عراق یکی از بزرگترین ذخایر نفت دنیا را دارد. بعلاوه سرنگونی قذافی در 2011 را هم باید در این راستا دید.
در مورد عراق نکته اینجاست که علاوه براینکه اشغال عراق یک فاجعه انسانی بود، این اشغال به نفع رژیم تهران تمام شد؛ رژیمی که آمریکا آن را دشمن خود می‌داند.
sبه نقش اسرائیل درسیاست خارجی ایالات متحده اشاره کردید. کشورهای غربی می‌گویند که هدفشان میانجی‌گری برای ایجاد صلح است. نخست‌وزیر هارپر می‌گوید که صددرصد طرفدار اسرائیل است. چگونه می‌شود در یک دعوا میانجی‌ بود، طرفدار یکی بود و بی‌طرف هم بود؟ 
جرالد هورن : 
به این می‌گویند شعبده‌بازی سیاسی! آنها از هر دو سوی دهان خود حرف می‌زنند و میانجی‌گرهای صالحی نیستند. اتحادیه اروپا و آمریکا و روسیه. تونی بلر، رئیس کمیته 4 نفره مانند آلت دست آمریکا عمل می‌کند.
در اسرائیل یک دولت دست راستی به رهبری نیتان‌یاهو سر کار است. وزیر امورخارجه‌اش، ایگورلیبرمن به صراحت می‌گوید صلحی در کار نخواهد بود. رشد این قدرت تهدیدی برای صلح است. منطقه در شرایط انفجاری به سر می‌برد. عملکرد اسرائیل، یک جنایت علیه بشریت است که باید به آن پرداخته شود.

امروز (15 ژانویه) رئیس ستاد مشترک آمریکا در اسرائیل است. گفته می‌شود دلیل سفر این است که اسرائیل را از حمله به ایران بر حذر دارد. از سوی دیگر اسرائیلی‌ها به آمریکا فشار می‌آورند تا علیه تأسیسات هسته‌ای ایران اقدام نظامی کند. این درحالی است که همه می‌دانند امکان نابودی کامل تأسیسات کم است. درعین‌حال گروهی از حاکمان ایران نیز بی‌علاقه به حمله نیستند. شما این را چگونه می‌بینید؟
 جرالد هورن :
بله اخیرا وال استریت ژورنال این را نوشته بود. درواقع این داستانها تبلیغات روانی قبل از جنگ است. نمی‌شود این داستانها را باور کرد. در پشت درهای بسته ممکن است آمریکا درچنین حمله‌ای به اسرائیل کمک کند ولی در ظاهر تلاش می‌کند که جلوی اسرائیل را بگیرد. در صورت حمله اسرائیل، با توجه به حضور هزاران سرباز آمریکایی در خاورمیانه، این سربازان در تیررس ایران قرار خواهند گرفت. باید در این مورد احتیاط کرد. باید بر این موضوع ترور دانشمندان ایرانی هم تأکید کنم. این شیوه غلطی است که رایج شده است. درصورت مقابله به مثل چه کسی می‌تواند از دانشمندان آمریکایی یا اسرائیلی حفاظت کند. آنها که محافظ ندارند. ویروس در کامیپوترهای ایران، می‌تواند به شبکه جهانی سرایت کند و برای همه دنیا مشکل جدی به وجود آورد. این ترس از ایران، از کنترل خارج شده است. اسرائیل باید مراقب باشد، نه به دلیل آنکه شاید ایران بمب اتم داشته باشد، بلکه نتایج حمله اسرائیل به ایران، خطرناک‌تر از بمب اتمی ایران خواهد بود. در هرحال ایران در منطقه متحدانی مانند جنوب لبنان دارد. اسرائیل شرایط را برای حمله وسیع علیه خودش آماده می‌کند. اینکه ژاپن، هند و چین نفت ایران را نخرند و تحریم نفت اعمال شود، یا بانک مرکزی ایران تحریم شود تا اقتصاد ایران فلج شود، یک اعلام جنگ به ایران تلقی می‌شود. امیدوارم که شرایط عادی‌تر شود.
کانادا و اسرائیل، ترور دانشمند ایرانی را محکوم نکردند... 
 جرالد هورن :
البته هیلاری کلینتون این ترور را محکوم کرد، هرچند این محکوم کردن می‌تواند یک بازی دوگانه باشد.

ا ز نظر سیاسی، محکوم کردن ترور توسط آمریکا، انگلیس و دبیرکل سازمان ملل مهم است. 
جرالد هورن : 
به هر روی اسرائیلی‌ها بازی خطرناکی را شروع کرده‌اند. آنها دارند با آتش بازی می‌کنند. عواقب آن می‌تواند برای اسرائیل خیلی خطرناک باشد.
برخی از فعالان سیاسی و دانشگاهی‌های ایرانی در آمریکا معتقدند که آمریکا باید برای سرنگونی رژیم ایران وار د عمل شود. نظر شما چیست؟

جرالد هورن : 
خیلی ساده‌لوحانه است که فکر کنیم اگر آمریکا رژیمی را سرنگون کند وضع داخلی آن کشور بهتر می‌شود. آیا وضع مردم لیبی بهتر شده است. توبرکا شهر 30 هزار نفری لیبی که ساکنان آن پوست‌شان سیاه‌تر بود به دلیل اتهام حمایت از قذافی تارومار شده‌اند و آنجا حالا شهر ارواح شده است. درگیری میلیشاها هر روز ادامه دارد. من فکر می‌کنم که در صورت حمله نظامی، ایران به یک فاجعه تبدیل می‌شود که هزاران نفر در آن خواهند مرد. اگر ایرانی‌ها دنبال مدل یا حامی هستند فکر می‌کنم نباید به آمریکا نگاه کنند.
با تشکر از شما برای وقتی که در اختیار ما گذاشتید و سپاس از نورمن و جمشید باقرزاده (بنیاد فرهنگی فروردین) که امکان این مصاحبه را فراهم کردند.

جمعه، بهمن ۲۱، ۱۳۹۰


;کنفرانس مرکز پالمه  ، قوتها و ضعف ها

سعید سلطانپور

از اینکه نهادی هزینه کرده است و عده ای از مخالفین ( و نه ضرورتا اپوزیسیون به مفهوم  تشکل منسجم )  رژیم ایران را دور هم جمع کرده است ، می توانست بهتر باشد

1-اگر اطلاع رسانی شفاف تری انجام شده بود .

2- وقتی تا آخرین لحظات اسامی افراد شرکت کنند ه اعلام نمی شود

3- زمانی که شرایط انتخاب شرکت کنندگان هنوز معلوم نشده است
4- محل جلسه اعلام نمی شود
5- پیشنهاد کنندگان جلسه نامشان همچنان مخفی می ماند
6- بنیاد آمریکایی  مشاور درانتخاب شرکت کنندگان اعلام نمی شود

عدم شفافیت سوالات و تردیدهایی زیادی را در بین افراد سیاسی و کسانی که حوادث ایران را دنبال می کنند ، بوجود می آورد

رضا طالبی یکی از 3 مسول انتخاب شرکت کنندن ، عضو حزب سوسیال دمکرات سوئد و همکار بنیاد اولاف پالمه در مصاحبه با رادیو سپهر می گوید :  30 دسامبر 2011 عده ای پیشنهاد کنفرانسی را به بنیاد دادند که در آن پیشنهاد شدگان خواسته بودند که نامشان برده نشود .   وی می گوید در  4 ژانویه 2012 لیستی را دریافت کردم که نام های پیشنهادی در آن بود . 
 رضا می گوید قرار بود جوانان باشند  2- زنان باشند – 3- از جریاناتی که اهل گفت وگو باشند 4- از فعالین حقوق بشر باشند .
محدودیت جا بود بنابر این  بیشتر از 50 تا 60 شرکت کننده نمی توانستیم داشته باشیم .

طالبی می گوید بدلیل سابقه ترور رهبران حزب دمکرات در میکونوس و سابقه ترور ما خواستیم که محل اعلام نشود ولی کنفرانس مخفی نبود زیرا توسط ما ( بنیاد ) سه روز قبل از جلسه منتشرشده بود .
و اما 
.همزمانی انتشار مقاله لیلا طبری  با عنوان

"تهدید ها شروع شد

فعال شدن ماشین ترور جمهوری اسلامی در خارج " چهارشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۰ در سایت روز  " 

لیلا طیریبا سوال در مورد مخفی نگه داشتن محل کنفرانس و خودکنفرانس ، خود سوال برانگیز است . شاید یک اتفاق ساده باشد ولی عموما د رحوزه سیاست کمتر اتفاقی حادثه ای اتفاق می افتد .
در مورد مسله امنیتی کار بجایی است که رعایت امنیت و احتیاط شود زیرا رژیم ایران درست است که نمی خواهد سر به تن بسیاری از مخالفان اگر درایران باشند ، باشد ولی فکر نمی کنم آنان چنین نظری در مورد بسیاری از مخالفان خود در خارج داشته باشند که تاکنون در دودهه گذشته حتی از ساختن یک ده آباد عاجز بوده اند ( علتش باشد برای بعد ) .
باضافه اینکه برخی از این دوستان شرکت کننده ، همیشه  اتفاقا خودشان را بیشتر از دیگران درمعرض دید جهانیان گذاشته اند و خوشبختانه اتفاقی برایشان نیفتاده است و امیدوارم که در اینده هم سلامت باشند .


طالبی می گوید این کنفرانس مخفی نبود بلکه درش به روی همه دعوت شدگان باز بود .
در کنفرانس سران گروه 8 و 20 صدها خبرنگار در تورنتو حضور داشتند . با اوباما و هارپر هم  د رکنفرانس خبری  5 متر بیشتر فاصله نداشتم .  ولی از قبل همه سوال کنندگان مشخص بودند و حتی ان خبرنگاران دستهایشان را برای سوال بالا نکرده بودند .
  خوب د رجلسه پشت درهای بسته  چه گذشت که ممکن است 20 سال بعد معلوم شود ، کسی خبر دار نشد .  ولی حضور صدها خبرنگار با پرس و جو از هیت همراه و  گذاشتن خبرهای کوچک د رکنار یکدیگر سلامت اطلاع رسانی به مردم را تا حدی تامین می کند.
 زیر فشارهای ایجاد شده در فضای مجازی بود که قطره ای اطلاع رسانی شد .
بنابراین شرط لازم این بود که اولا عجله در برگزاری این کنفرانس نمی شد  .  در غرب برای برگزاری سمینار ها  حتما زمان بندی کافی و برنامه ریزی خوبی انجام می دهند . 

طالبی ادامه می دهد  ما 100 سازمان در طیف چپ داریم همین حدود درمیانه و هم در راست . اولا امکان دعوت همه باهم نبود . دوما اگر از بعضی چپ های مارکسیست دعوت می کردیم نمی امدند و اگر هم برخی ها می امدند حتما با لیبرال ها دعوای لفظی می شد .

-ایا بهتر نبود که بنیاد پالمه از همه این گروهها هم دعوت می کرد . اگر نمی آمدند ادعایی نمی توانسنتد داشته باشند .
ازعلی فیاض نویسنده  مسلمان مقیم سوند که اتفاقا رضا طالبی از وقت رادیویی ایشان برای اطلاع رسانی اقدام کرده بود  در مورد کنفرانس می پرسم ، می گوید ما اطلاع نداشتیم . هیچ کدام از فعالین سیاسی نه خبردارو نه دعوت شده بودند. اصولا اولاف پالمه مرکزی برای کسانی که خواهان تغییر رژیم مذهبی ایران  باشند ، نیست .

از وی درمورد سوندی های شرکت کنند ه می پرسم می گوید تنها آقای رضا طالبی و مسعود مافان صاحب انتشارات باران از سوند دعوت شده بودند .


بنیاد پالمه اگربه گفتگو های سازنده بین تفکرات مختلف علاقه دارد بهتر است این بار طیف های دیگر را هم بطور شفاف تر دعوت کند . زیرا طالبی می گوید " من بر گزار کنند ه کنفرانس مخالفان سوریه در استکهلم بودم که کنفرانس موفقی بود . " تا انجا که مشخص است مخالفان سوری خواهان سرنگونی رژیم اسد هستند . این وظیفه بنیاد پالمه است که خطوطش را در این مورد با دعوت کردن از دیدگاه های مختلف شفاف تر کند .

این همه هزینه شده است. ساعتها کار فردی و گروهی شده است و نتیجه آن کنفرانس این است  که باید بر ای گفتگو ووفاق دوباره باید جمع شد . اگر از راه دور هم از طریق اینترنت می شد با چند تا قهوه به این نتیجه رسد
فکرنمی کنم مقامات ژیم ایران هم مشکلی با این کنفرانس داشته باشند .

سخنی هم با اقای طالبی دارم که می گفتند واقعا سه روز گفت و گو بدون یک فحش و پرخاش و تهمت زدن ، عالی بود . جمعی یک سنخ مگر انتظار دیگری هم باید داشت ؟

 باور کنید اگر اجازه بدهید به همه گروهها حتی خشونت طلب ترین آن و جنجالی ترینشان 10 تا 15 دقیقه حرفشان را در تریبون بگویند ، آنها هم سیاسی کار هستند وخوب می دانند که  اولا حرفی بیش از این ندارند . بعد هم ایرانیان خارج از کشور مردم از اقشار مختلف اجتماعی ، شعور کافی دارند .
  این تجربه ای است که درتورنتو و کانادا سالهاست که به آن رسیده ایم .  مشکل عدم سازماندهی در داخل کشور است و نه خارج از کشور. در ضمن سالهاست که سوند وزنه سیاسی خودش در اروپا و جهان  را از دست داده است .

خسته نباشید .