Translate

شنبه، بهمن ۱۰، ۱۳۸۸

Free illegal detaineesعلی اشرف فتحی به همراه چند نفر دیگر مقابل بیت آیت‌الله منتظری دستگیر ‌شد.

.بر اساس گزارش‌های رسیده به«پارلمان‌نیوز»، ساعت ۲۰ روز جمعه، همزمان با برپایی مراسم چهلمین روز رحلت آیت‌الله منتظری ,علی اشرف فتحی به همراه چند نفر دیگر مقابل بیت آیت‌الله منتظری دستگیر می‌شود.

فتحی که از سال ۱۳۷۸ در حوزه علمیه قم مشغول به تحصیل است به جهت ارائه تصویری متفاوت از حوزه و طلبه‌ها و نیز تحلیل موشکافانه مسائل سیاسی و اجتماعی روز و نیز تاریخی با وبلاگ «تورجان» که نام آن برگرفته از محل شهادت پدرش زمانی که فرماندهی عملیات سپاه سقز را بر عهده داشت است، در بین اهالی وبلاگستان شناخته شد و مورد توجه قرار گرفت.

پست‌های این وبلاگ در برخی موارد مورد استناد خبری و تصویری سایت‌های مختلف خبری قرار می‌گرفته است.

این طلبه اصلاح‌طلب که شب گذشته در حالی که ملبس به لباس روحانیت نبود به همراه چند نفر دیگر بازداشت شد که بر اساس اطلاعات رسیده آن افراد آزاد اما نویسنده وبلاگ تورجان آزاد نشد.

از صبح امروز مادر این طلبه وبلاگ‌نویس به مراجع مختلفی از جمله بنیاد شهید برای پیگیری و کمک برای اطلاع از فرزندش مراجعه کرده اما پاسخی نیافته است.

گفتنی است آخرین پست این وبلاگ را که فتحی ۲۶ ساله و سیدمرتضی ابطحی می‌نوشتند، با عنوان با دکتر غلامعباس توسلی درباره «امام خمینی و روشنفکران دینی» بوده است

یادداشت کوتاهی بر نوشته ای از سایت تورجان

تورجان در مقاله ای با عنوان اولین پرزیدنت مطالبی تاریخی نوشته است که چند خطی را یاددداشت نوشته ام
نخستین پرزیدنت
با سلام

1- تشکر از شیخ علی تهرانی که در ان زمان معتمد اقای خمینی بودند و به دستور وی در مورد تابعیت جلال الدین فارسی در ثبت اسناد خراسان - مشهد جستجو کردند و بر خلاف نظر حزب جمهوری اسلامی با اعلام تولد افغان بودن فارسی ، وی با توجه به قانون اساسی از انتخابات کنا رگذاشته شد.

2- دکتر حبیبی در دقایق 90 بدستور رهبران حزب اقایان رفسنجانی و بهشتی وارد بازی شد. وی شکست سختی خورد و لی بعد ا پاداش خود را گرفت واز نهضت ازادی بیرون امد و همواره معاونت ریاست جمهوری را و پست ها ی کلیدی را بدون اینکه حتی یک کلمه از کسی انتقادکند و یا از چیزی انتقاد کند ، سالها به عنوان مجسمه خدمت کرد.

3- رقیب اصلی بنی صدر ، رجوی بود که برای جلوگیری از افزایش تشنجات و با درنظر گرفتن اینکه اقای خمینی در سال 58 در بین هزاران جوان هوادار مجاهدین ( نه هوادارن رجوی ) نفوذ داشت .
اگر رجوی حذف سیاسی نشده بود بدون در نظر گرفتن وضع فعلی وی که عامل اگاهانه استبداد و استعمار جهانی هست ایران مسیر دیگری داشت.
اولا بدلیل برنامه 12 ماده ا ی که یکی از بندهای ان دموکراسی برای ایران خود مختاری برای کردستا ن بود حمایت احزاب سیاسی و بسیاری از مردم کرد را که نزدیک به 4 میلیون رای داشتند را داشت . هر چند به بنی صدر می باخت.

زیرا مدنی در هر حال تیمسار زمان شاه بودو د ر بین نسل جوان انقلابی هیچ نفوذی نداشت .

4- این حذف ها از سال 58 ادامه داشت. اگر اقای خمینی رجوی را حذف نمی کرد شکی نبود که الان سید احمد هم زنده بود- نوادگان وی احترام بیشتری داشتند و مغضوب نبودند.

فرزند اقای بهشتی در زندان نبود و اقای رفسنجانی از نظر سیاسی وضعیت متزلزلی نداشت. و فرزندانش هم در خظر دستگیری نبودند.
تا یادم نرفته بگویم که متاسفانه اقایان بهشتی و رفسنجانی از پایه گذاران حذف رقبای سیاسی بودند و متاسفانه این حرکت که خودشان شروع کردند دامنشان را گرفته است
تفاوت الان با ان دوران د راین هست که ما معتقدیم بایستی با ابراز شجاعانه اشتباهات تاریخی ان دوران ، از تکرار ان و هدر شدن نیروهای جوان و فرار استعدادهای جوان که این روزها موجهای پناهندگان را در کانادا می بینیم خاتمه یاید البته اگر کسی دلش بحال مردم ایران ایران و اسلام واقعا بسوزد.
یعنی به عبارتی هم این اقایان وضعیت بهتری داشتند رجوی عامل بیگانه نشده بود
بنی صدر به این مملکت خدمت می کرد. نوادگان اقای خمینی احترام بیشتری داشتند فقط بایستی فرهنگ حذف را خذف می کردیم

اینجوری کشور اباد تر و قدرتمند تر و دولتمردان با عزت تر ی داشتیم که در دنیا مانند اوایل انقلاب مورداحترام جهانی قرار داشتند . مردم هم برای مسافرت به غرب می امدند نه برا ی اقامت.

5- در مصاحبه ای که با اقای بنی صدر داشتم وی گفت آقای خمینی از وی خواسته بود که به ایران برود ولی وی قبول نکرده بود. کفته بود ما می رویم تا بمانیم و شما می مانید تا بروید . البته د رکتاب نامه ها ی ایشان موجو د است

شاد باشید
سلطانپور
روزنامه نگار کانادا

پنجشنبه، بهمن ۰۸، ۱۳۸۸

گفت وگو با دو قهرمان ورزش کانادا:کوروش آهنی و سامان محمودزاده

در مقایسه امکانات ورزشی بین کانادا با ایران مخصوصا شهرستانهای ایران، ورزشکار بودن در کانادا بسیار آسان تر و در دسترس تر است، ولی کسب عنوانهای قهرمانی در این سرزمین برای مهاجران بسیار سخت تر و هزینه دارتر از ایران است.
با دو تن از جوانان ایرانی تبار که توانسته اند به افتخاراتی در صحنه ی ورزش کانادا دست یابند، گفت وگویی انجام داده ایم که در زیر می خوانید. این جوانان با تلاش خود دین جامعه ی ایرانی را به موطن دوم خود یعنی کانادا ادا کرده اند و در ضمن نمونه ای هستند برای جوانان جامعه ی ایرانی کانادا و اینکه چگونه می شود در مسیر سالم قرار گرفت و موجب سربلندی خانواده و جامعه ی ایرانی کانادا شد.


با سلام و تشکر از حضورتان. لطفا خودتان را معرفی کنید.


سامان محمود زاده: به نام خدا. 19 ساله هستم. متولد شیراز. نزدیک به 8 سال است که بدمینتون بازی می کنم. قبلا فوتبال بازی می کردم11 ساله بودم که در یک بازی سرم شکست. پدر و مادرم با ادامه فوتبال مخالفت کردند و مجبور شدم که آن را کنار بگذارم. بعد از آن بازی، پسرعمویم که بدمینتون بازی می کرد از من خواست که بدمینتون را تجربه کنم. اول تفریحی بازی میکردم تا اینکه در استان فارس اول شدم. امسال در انتاریو اول شدم و در کانادا نیز در فوره 2009 در شهر ونکوور اول شدم. برای تیم ملی کانادا دعوت شده ام و به عنوان بهترین بازیکن مرد زیر 19 سال انتخاب شده ام.
دانشجوی رشته بیومهندسی دانشگاه رایرسون هستم. و در منطقه فینچ و یانگ زندگی می کنم.


کوروش آهنی: 16 ساله، کلاس 11 دبیرستان تورن هیل هستم. ساکن ریچموند هیل و نفر دوم شنای نوجوانان کانادا هستم.
در فوریه 2009 در مسابقات شرق کانادا با یک صدم ثانیه اختلاف اول شدم. در تابستان در مونتریال در 100 متر پروانه دوم شدم. در 2008 در 100 متر پشت در انتاریو با یک دقیقه و دو ثانیه و 64 صدم ثانیه دوم شدم.

رشته پروانه سخت ترین رشته است.کی درمسابقات قهرمانی کانادا شرکت می کنی؟


کوروش: فقط نفرات اول را انتخاب می کنند.



این که عادلانه نیست، البته دنیا چندان هم عادلانه نیست ولی باید تلاش کرد. به عنوان مهاجر حتما مشکلاتی داشته اید چگونه با این مشکلات روبرو شدید و با بچه های مدرسه برخورد کردید؟


کوروش: 3 ساله بودم که به کانادا مهاجرت کردیم. چون خونگرم هستم، به همین دلیل زود دوست پیدا کردم.
در مسابقات بزرگ فقط ورزشکاران سفیدپوست و یا چینی ها هستند. من سعی کردم که با پشتکار چهره خوبی از کشورم (ایران) به کانادا نشان بدهم. قبلا تبعیض زیادی بوده، ولی الان بسیار بهتر شده است. هر کسی سریعتر شنا بکند قهرمان می شود. من سریعترین شناگر ایرانی در کانادا هستم. به دیگران نشان داده ام که ما آدم های خوبی هستیم.


سامان تجربه شما چیست؟


سامان: 3 سال پیش به کانادا مهاجرت کردیم. در اوایل انطباق با محیط جدید واقعاً خیلی سخت بود، ولی نباید ناامید شد. باید سعی خودتان را بکنید و نتیجه اش را هم خواهید گرفت. در بازی های بدمینتون اکثریت از جنوب شرق آسیا هستند.


با توجه به مشکلات اقلیتها نظیر امکانات مالی، نداشتن پشتوانه و امکانات کامیونیتی، نقش پدر و مادرها در موفقیت شما چقدر بوده؟


کوروش: من در هفته 9 بار برای تمرین می روم که 4 بار آن 5 صبح است. پدر و مادرم صبحانه را حاضر می کنند و بعد هم مرا به محل تمرین می برند و بعد به خانه برمی گردیم و بعد هم مرا به مدرسه می برند.
حمایت پدر و مادر خیلی مهم است. بدون حمایت آنها این کار ممکن نیست. آنها کار را برای من خیلی آسان می کنند.
سامان:کورش درست می گوید من در سال گذشته 6 بار در هفته تمرین می کردم. پدر و مادرم مرا به محل تمرین و مدرسه می بردند. بعضی وقتها هم تمرین سخت بود و هم درسها سنگین به طوری که می خواستم تمرینات را رها کنم. آنها با تشویق مرا به ادامه راه امیدوار می کردند. اگر حمایت آنها نبود فکر نمی کنم می توانستم به اینجا برسم.


ورزش در درس خواندن شما تاثیر منفی نداشته است. چگونه این تعادل را برقرار کردید؟
کورش: باید برنامه داشت. درس و تمرین زود هم باید خوابید. معلم ها عموماً به دلیل فعالیت ورزشی ما آسان تر می گیرند و برای تحویل تکالیف درسی مهلت بیشتری می دهند.
سامان : درسته برنامه داشتن مهم است. مثلا می گویی 2 ساعت درس می خوانم، بعد می روم باشگاه تمرین می کنم. به جای اینکه وقتم را جلوی تلویزیون و یا کارهای غیر مهم دیگر تلف کنم، روی درس می گذارم.


در خانه رابطه تان با دیگر اعضا چگونه است؟
سامان: من با برادرم که 6 سال از من بزرگتر است رابطه بسیار خوب و نزدیکی دارم و کمک من هست.
کورش: من برادر و یا خواهری ندارم ولی رابطه نزدیکی با پدر و مادرم دارم.


دوستانتان بیشتر ایرانی ها هستند یا غیر ایرانی ها؟
سامان: در منطقه ای که دبیرستان می رفتم ایرانی خیلی کم بود و دوستان من کانادائی بودند، اما در دانشگاه رایرسون نیمی از دانشجویان ایرانی هستند.
کورش: دوست ایرانی زیاد ندارم. بیشتر غیر ایرانی ها هستند.


کمی از سابقه ورزشی خودتان بگوئید.
سامان: در ایران اول شدم. با تیم ملی ایران در 14 سالگی در 2004 به کشور کره جنوبی رفتم که اولین تجربه خارجی من بود. در مرحله یک چهارم حذف شدیم. در 2005 در مسابقات اندونزی شرکت کردیم که تا8 تا تیم بالا آمدیم. قهرمان مسابقات غرب آسیا در تهران شدم.
در مسابقات دهه فجر هم شرکت کردم و مقام آوردم. آخرین عنوان را هم امسال در مسابقات استانی کانادا 2009 بود که نفر اول شدم.


کورش، الگوی شما در شنا کیه؟
کوروش: مارک فیلیپس.


آیا دولت کانادا به شما کمک مالی می کند؟
کوروش: یک سیستم امتیازی برای رده ها دارد که هر شناگری 800 امتیاز بیاورد دولت سالانه 16 هزار دلار کمک مالی می پردازد.


چند امتیاز داری؟
کوروش: 700 تا امتیاز .


پس دولت به شما هیچ کمکی نکرده است؟ یعنی سفرها را خودت باید پول بدهی؟


کوروش: نخیر. در باشگاه شنای ما در ریچموند هیل یک صندوق با همت خانواده ها برای کمک به ورزشکاران ایجاد شده است. خانواده های ورزشکاران برای مراسم، غذا و چای و قهوه و شیرینی درست می کنند و با فروش آن، به این صندوق کمک می کنند.
سامان: ما در سرتاسر کانادا باید اول بشویم. باید برای شرکت در مسابقات پول ثبت نام بدهیم. هزینه مسافرت و هتل را هم خودمان باید بپردازیم. 32 نفر به مسابقات جهانی بدمینتون راه پیدا می کنند. 20 نفر از آسیا 8 نفر از اروپا یکی از استرالیا و یکی از امریکای جنوبی. از امریکای شمالی (امریکا، مکزیک و کانادا) تنها یک نفر سهمیه مسابقات جهانی است. امیدوارم که من یک نفر آمریکای شمالی باشم.




تا به حال کسی از مقامات دولتی کانادا به شما تقدیرنامه داده است؟
سامان: نه.
کورش: به منهم نداده اند.




البته نباید تمامی تقصیرها را به گردن دولت انداخت. وظیفه نهادهای کامیونیتی ست که این مسائل را پیگیری کنند که متاسفانه جامعه ایرانی، هم چنان یک رویای دست نیافتنی شده است.
بودجه ورزش در حوزه اختیارات دولت فدرال است. یک انتقاد اصولی به دولت کانادا وارد است. در عوض سرمایه گذاری در ورزش جوانان و جلوگیری از به خطا رفتن آنها، در صدد تشدید قوانین و مجازات آنهاست. باب اولیفنت نماینده مجلس در مصاحبه اش به من گفت که سالانه 102 هزار دلار هزینه نگهداری یک زندانی است. اگر یک دهم این صرف ورزش و خدمات بعد از مدرسه نوجوانان بشود، هم میلیونها دلار صرفه جوئی می شود و هم جامعه سالم تری خواهیم داشت و در نهایت همه برنده خواهند بود.


کوروش: درست می گوئید. در امریکا بودجه زیادی برای همه ورزشها دارد. به همین دلیل بهترین ورزشکاران دنیا را دارند. اگر گل را خوب آب بدهی خوب رشد می کند. کانادا گلهای خودش را آب نمی دهد.


جامعه ایرانی چگونه می تواند به شما کمک کند؟
کورش: اگر کامیونیتی بتواند به من و امثال من کمک کند، مشخصاً موفقیت بیشتر و سریعتری به وجود می آید.
همه ایرانیها پولدار نیستند. هزینه شرکت من در مسابقات و تمرینات سالی 20 هزار دلار است. خانواده ها مجبورند چند جا کار کنند. وام دیگری بگیرند. کمک آنها فکر خانواده ها و خود ورزشکار را آزاد می کند.
سامان:کورش درست می گوید. بسیاری از ایرانی ها مهاجر هستند و در بین آنها استعدادهای زیادی وجود دارند که به دلیل مشکلات مالی و هزینه های سنگین، نمی توانند آن را ادامه بدهند. هر کدام از سفرها برای شرکت در مسابقات هزینه های ثابتی مانند ثبت نام، حمل و نقل، لباس و وسایل ورزشی را دارد.


چه پیامی به پدران و مادران دیگر دارید. کم نیستند والدینی که می گویند" بچه بچسب به درس"؛ " ورزش بدرد نمی خوره" ،" نون و آب نمی شه ."
کورش: پدر و مادر هم باید پشتکار داشته باشند. صبح ها وقتی بیدار می شوم از من می پرسند می خواهی به تمرین بروی؟ این من هستم که علاقه دارم و آنها هم حمایت می کنند. باید آنها مراقب باشند که درس هم بخوانیم. یعنی تعادلی بین درس و ورزش.
الان از یک موسسه آموزشی درکالیفرنیا برای دانشگاه "کمک هزینه تحصیلی" (اسکولارشیپ) دریافت کرده ام. ورزشکاران موفق و درس خوان باید بیشتر از این کمک ها در دانشگاه های کانادا و در دانشگاه های آمریکا برخوردار شوند.


کورش چه برنامه ای برای آینده داری؟
ـ قصدم این است که با تیم کانادا در المپیک لندن 2012 شرکت کنم و مدال بیاورم.


یکی ویژگیهای منفی فرهنگ ما تعارف و دروغ است. شما چه خصوصیاتی از فرهنگ مان را نمی پسندید.
کورش: ایرانی ها فکر می کنند از همه بالاترم... قوی ترم ... پاک ترم ... من فکر می کنم همه باهم برابریم.


چگونه می شود این تفکر به نسل های قدیمی تر منتقل شود؛ این که نسل جدید چنین فکر می کند؟


سامان: طول می کشد تا بخش های منفی فرهنگی مان جایگزین شود. البته باید فرهنگ ایرانی خودمان را هم حفظ کنیم.
کورش: نمی دانم چگونه، ولی طول می کشد.


لازم به یادآوری ست که از طرف گروه "پرشین سیرکل" دو هدیه به این جوانان به عنوان نمونه های موفق و الگوی جوانان دیگر تقدیم شده است.
اگر بخواهیم جامعه ایرانی در 20 سال آینده به جایی برسد، نیاز به تشکل و صندوق حمایت از جوانان ورزشکار دارد. به طور مثال در انتاریو 40 ایرانی درآمدی ناخالص یک میلیارد دلاری در سال دارند. همچنین بسیاری از ایرانیان موفق اقتصادی در انتاریو و کانادا هستند که بسیاری شان با پشتکار به این موفقیت دست یافته اند.. می شود با استفاده بهینه از سیستم مالیاتی کانادا، و معافیت های مالیاتی مشاغل و ثروتمندان ایرانی به حمایت جدی تر و سازمان یافته از ورزش و هنر و مراکز خیریه ایرانی پرداخت.
من معتقدم اگر ما توانستیم در کانادا جامعه نمونه ای داشته باشیم، می توانیم ایران نمونه ای هم بسازیم، زیرا حضور 30 ساله مهاجران (تبعیدی و خودخواسته) در خارج و ضعف های شدید فرهنگی و اجتماعی ـ سیاسی، نشانه های خوبی برای یک جامعه سالم و موفق جامعه شناسانه و روانشناسانه نیست.




توضیح:
خوشبختانه، یک شرکت ایرانی کانادائی از کورش آهنی حمایت مالی کرده است که قابل تقدیر است. امیدوارم که برای سامان و دیگر ورزشکاران ایرانی تبار هم ، خبرهای خوبی داشته باشیم

شهرزاد شهریاری روانشاس و اندریا هوروت رهبر حزب ان دی پی مهمانان این هفته برنامه سقف شیشه ای

اعلام برنامه تلویزیونی سیاسی اجتماعی "سقف شیشه ای "





5 شنبه 28 ژانویه ساعت

بخش اول برنامه :
گفت و گو با شهرزاد شهریاری روانشاس و فعال اجتماعی

بخش دوم برنامه :
گفت و گو با اندریا هوروات " رهبر حزب ان .دی .پی " در مورد مسائل اقتصادانتاریو –باور به دمکراسی در سطح رهبری حزب لیبرال - ضعف حزب در رسیدن به اقلیتها و 200 هزار دلار کمک به دوستان حزب لیبرال د که پاسخگو نیستند .



مجری و تهیه کننده برنامه : سعید سلطانپور


برنامه سقف شیشه ای هر هفته 5 شنبه ها شب از ساعت 21 بوقت به وقت تورنتو ( 18 بوقت ونکوور- لس انجلس ) در تلویزیون " آی تی سی " پخش می شود.
پخش مجدد آن یکشنبه ها سا عت 14 بوقت تورنتو ( 23 بوقت ونکور)


pr@glassceiling.ca

شنبه، بهمن ۰۳، ۱۳۸۸

گلوب‌اندمیل: سفیر کانادا در ایران جاسوس‌سیا بودCanada's man in Tehran was a CIA spy

گلوب‌اندمیل: سفیر کانادا در ایران جاسوس‌سیا بود
روزنامه گلوب اند میل چاپ کانادا، روز شنبه در نسخه اینترنتی خود فاش کرد، کِن تیلور سفیر کانادا در ایران در روزهای پس از انقلاب و در جریان تسخیر لانه جاسوسی و عملیات شکست خورده چنگال عقاب (واقعه طبس) برای سازمان جاسوسی آمریکا، سیا جاسوسی می‌کرده است.

به گزارش واحد مرکزی خبر ، این روزنامه نوشت: تیلور که 30 سال پیش بخاطر پناه دادن به کارمندان سفارت آمریکا مورد تشویق نخست وزیر وقت دولت کانادا قرار گرفت، بطور فعال در روزهای گروگان گیری و در نهایت عملیات چنگال عقاب برای سیا جاسوسی می‌کرد.

تیلور که بین سال‌های 1997 تا 1980 به عنوان سفیر کانادا در ایران اقامت داشت، به نوشته گلوب اند میل پس از تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام در در سال 79، عملا به نفر اول سیا در ایران تبدیل شد.

این دیپلمات سابق کانادایی در گفتگو با این روزنامه و در پاسخ به این پرسش که آیا فعالیت‌های جاسوسی شما در ایران فاش شد یا خیر، گفت: ایرانیان به هیچ وجه نمی‌توانستند این موضوع را تحمل کنند و کشف این ارتباط (با سیا) می‌توانست تبعات بسیار سنگینی برای من به همراه داشته باشد.

این روزنامه نوشت: اگرچه فعالیت‌های جاسوسی تیلور از جمله جمع آوری اطلاعات بر اساس توافقی سری بین دول کانادا و آمریکا مخفی نگاه داشته شد اما چند سال بعد نقش وی در پناه دادن و سپس فراری دادن شش نفر از کارمندان سفارت آمریکا به خارج از ایران فاش شد که البته با تقدیر رسمی کاخ سفید همراه بود.

رابرت رایت، مورخ معروف دانشگاه ترنت در جدیدترین کتاب خود که دیروز در کتاب‌ فروشی‌ها عرضه شد، نوشته است: جو کلارک، نخست وزیر وقت کانادا از بیم اینکه افشای جاسوسی یک دیپلمات کانادایی برای آمریکا تبعات سوء سیاسی در داخل کشور به همراه داشته باشد، اصرار داشت این همکاری و نقش تیلور مخفی بماند.

تیلور در واکنش به انتشار این کتاب با عنوان "مامور ما در تهران" به گلوب اند میل گفت: فکر نمی‌کردم روزی این راز فاش شود. این موضوع برای 30 سال مخفی مانده بود و انتظار داشتم تا 30 سال دیگر نیز مخفی بماند.

وی در واکنش به عبارت "de facto CIA station chief" که معادل «مسئول غیر رسمی سیا» است و در کتاب رایت به عنوان یکی از القاب تیلور به آن اشاره شده بود، گفت: من دقیقا چنین نقشی در تهران داشتم.

پروفسور رایت در کتابش نوشته‌است: درخواست برای جمع آوری اطلاعات نظامی توسط تیلور در تهران، مستقیما از طرف جیمی کارتر، رئیس جمهوری وقت آمریکا به جو کلارک منتقل شده بود.

تیلور نیز در گفتگو با این روزنامه تایید کرد این درخواست رسمی از طریق فلورا مک دانالد، وزیر خارجه وقت کانادا به وی ابلاغ شد.

این دیپلمات سابق کانادا با بیان اینکه گروگان‌گیری را اقدامی اشتباه و برخلاف قوانین بین‌المللی می‌داند، تصریح کرد: در آن مقطع احساس بسیار ناخوشایندی درباره این ماجرا داشتم و آماده بودم هر کاری که البته توجیه دیپلماتیک داشته باشد، برای پایان دادن به آن روند انجام دهم.

گلوب اند میل می‌نویسد: از آن زمان به بعد تمامی فعالیت‌های جاسوسی و اطلاعاتی آمریکا در ایران از طریق تیلور انجام می‌گرفت و اطلاعاتی که وی روزانه به آمریکا مخابره می‌کرد توسط دو افسر ارشد در اداره تحلیل اطلاعات اوتاوا بررسی می شد و در اختیار پَت بِلَک، دستیار وزیر اطلاعات و امنیت وقت کانادا قرار می‌گرفت. این اطلاعات سپس در اختیار کلارک و مک‌دانالد قرار می گرفت و پس از آن به کنث کورتیس، سفیر وقت آمریکا در کانادا منتقل می‌شد.

این روزنامه نوشت: نخستین مامور سیا که توسط آمریکا به ایران فرستاده شد، پس از ملاقات با آقای تیلور رد شد. تیلور در آن زمان این مامور را با در نظر گرفتن شرایط موجود تهران نامناسب ارزیابی کرده ‌بود. دومین ماموری که با نام مستعار باب وارد ایران شد مورد تایید تیلور قرار گرفت و از آن به بعد در خارج از سفارت کانادا مشغول به فعالیت شد.

در واقع آنچه باب در آن زمان انجام می‌داد نوعی پوشش برای تیلور بود تا در فعالیت‌هایش برای سیا تداخل ایجاد نشود. به بیان دیگر هرآنچه باب در تهران انجام می‌داد از کانال تیلور به اوتاوا و سپس واشنگتن منتقل می‌شد. تیلور خود تایید می کند که مسئول مستقیم جمع‌آوری اطلاعات و فعالیت‌های جاسوسی بوده‌است.

گلوب اند میل نوشت: تنها همکار تیلور در سفارت کانادا در تهران در آن سال‌ها جیم ادوارد، مسئول امنیتی سفارت بود که همچون آقای تیلور پیشنهادی از واشنگتن برای جاسوسی دریافت کرد و همچون همکارش موافقت نمود.

بر اساس آنچه در کتاب "مامور ما در ایران" نیز به آن اشاره شده است: ادوارد به صورت مخفی به جمع‌آوری اطلاعات نظامی مشغول شد، وی همچنین با ظاهری مبدل در تجمعات مردمی مقابل سفارت آمریکا نیز حضور داشت. ماموریتی که به نوشته روزنامه برای مردی چهارشانه و قدبلند با موهایی بور و چشمانی آبی بسیار دشوار بود.


http://www.theglobeandmail.com/news/world/canadas-man-in-tehran-was-a-cia-spy/article1441545/
Canada's man in Tehran was a CIA spy

گفت و گوی تلویزیونی دخالت دولتهای بیگاته و سازمان سیا در ایران و نقش روشنفکران ملی ومستقل

گفت و گوی تلویزیونی با دو فعال سیاسی یکی مذهبی دیگری کمونیست ساکن تورنتو ی کانادا در مورد دخالت دولتهای بیگاته و سازمان سیا در ایران و نقش روشنفکران ملی ومستقل

حسن بانی - فعاال سیاسی

احمد مزارعی - مترجم رسانه های عرب زبان

http://www.youtube.com/watch?v=pKtY6RXAUrg

برنامه تلویویزنی سقف شییشه ای -سعید سلطانپور

دوشنبه، دی ۲۸، ۱۳۸۸

اعلام برنامه تلویزیونی سیاسی اجتماعی "سقف شیشه ای "

اعلام برنامه تلویزیونی سیاسی اجتماعی "سقف شیشه ای "
برنامه ای در مورد مسائل ایرانیان کانادا ،

پنج شنبه 21 ژانویه 2010 برابر با اول بهمن 88
ساعت 21

گفت و گو د رمورد نفش روشنفکران و دخالت دیگر دولتها در ایران

مهمانان این هفته آقایان حسن بانی – فعال سیاسی و احمد مزارعی روزنامه نگار و مترجم روزنامه های عربی نگاهی به جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران خواهند داشت .



5 شنبه 28 ژانویه

بخش اول برنامه :
گفت و گو با شهرزاد شهریاری روانشاس و فعال اجتماعی

بخش دوم برنامه :
گفت و گو با جاستین ترودو نماینده فدرال لیبرال ( کبک ) و فرزند نخست وزیر فقید کانادا " پیر تردو " اختصاص دارد


5 شنبه 4 فوریه

بخش اول :
گفت و گو با اندریا هوروات " رهبر حزب ان .دی .پی " انتاریو در مورد مسائل انتاریو – حزب و جامعه ایرانی در انتاریو
بخش دوم :
بحث آزاد در مورد سو استفاده از عناوینی مانند "دکتر" در جامعه ایرانی انتاریو


مجری و تهیه کننده برنامه : سعید سلطانپور


برنامه سقف شیشه ای هر هفته 5 شنبه ها شب از ساعت 21 بوقت به وقت تورنتو ( 18 بوقت ونکوور- لس انجلس ) در تلویزیون " آی تی سی " پخش می شود.
پخش مجدد آن یکشنبه ها سا عت 14 بوقت تورنتو ( 23 بوقت ونکور)


تلویزیون ایرانیان کانادا بر روی ماهواره برای آمریکای شمالی پخش می شود
شما می توانید انرا در لینک به صورت مستقیم تماشا کنید
www.itctv.ca
اگر سوالی از مهمانان دارید برای طرح با نام شما با ما با ای میل زیر در میان بگذارید
لطفا برای بهبود برنامه ها ،نظرات و پیشنهادات خود را با ای میل زیردر میان بگذارید

u@itctv.ca

چهارشنبه، دی ۲۳، ۱۳۸۸

جوانان مبتلا به بیمارهای روانی در کانادا و مسائل پیرامون ان با حضور آقای دکترعباس آزادیان – روانپزشک

برنامه زنده این هفته سقف شیشه ای ، روز 5 شنبه 14 ژانویه 2010 برابربا 24 دی 1388

بخش اول
جوانان مبتلا به بیماری های راوانی در کانادا و مسائل پیرامون ان با حضور آقای دکترعباس آزادیان – روانپزشک و فعال اجتماعی می باشد .

لازم بتوضیح است که چندین جوان بدلیل مشکلات روحی و روانی توسط پلیس دستگیر شده است و حداقل یک مورد ان به اخراج بهنود سعاد ت خانی در سال 2009 انجامیده است . مشکلات خانواده ها ی ایرانی که از عدم وجود مراکز حمایتی و مراکز کامیونیتی رنج مضاعف می برند ، مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

بخش دوم : ادامه مصاحبه با دکتر بنی صدر در مورد تحولات اخیر ایران و مسله ولایت فقیه و محارب هست .

برنامه سقف شیشه ای روز 5 شنبه 14 ژانویه 2010 ساعت 21 بوقت به وقت تورنتو ( 18 بوقت ونکوور- لس انجلس )
پخش مجدد آن یکشنبه ها سا عت 14 بوقت تورنتو ( 11 بوقت ونکور)


تلویزیون ایرانیان کانادا بر روی ماهواره برای آمریکای شمالی پخش می شود
شما می توانید انرا به صورت مستقیم تماشا کنید
www.itctv.ca
لطفا برای بهبود برنامه ها ،نظرات و پیشنهادات خود را با ای میل زیردر میان بگذارید
u@itctv.ca


سعید سلطانپور تهیه کننده و مجری برنامه

سقف شیشه ای به امور اجتماعی سیاسی ایرانیان درکانادا می پردازد

چهارشنبه، دی ۱۶، ۱۳۸۸

مصاحبه با دکتر ابوالحسن بنی صدر

http://bayanupload.blogspot.com/2010/01/blog-post.htmlمصاحبه با دکتر ابوالحسن بنی صدر
سلطانپور : آقای بنی صدر در مورد حقوق مداری مردم گفتید همین امروز آقای نجار( وزیر کشور) گفته است با توجه به فتوای علما ، شرکت کنند گان در تظاهرات به عنوان محارب برخورد می کنیم سوال من این است آیا بر طبق قوانین جاری کشور و قانون اساسی ، وزارت کشو ر نباید مجری قانون اساسی باشد ؟ ایا علما می توانند قانون وضع کنند . ؟ آیا نباید نحوه دستگیر شدن مجرمان و متهمان با رعایت اصول انسانی و قانونی باشد.؟ اصولا این در صلاحیت دادگاه هست که در مورد جرم متهمان نظر بدهد نه وزرات کشور. ؟ (4)


بنی صدر :
آن علمائی که اقای نجار گفته است نه تنها عالم نیستند که جاهل هم هستند زیرا وقتی نص قران وجوددارد عالم دینی نمی تواند اجتهاد داشته باشد . در مورد محارب نص قران وجوددارد. براساس تعریف قرانی محارب نیاز به پیش شرط هائی هست که :

دولت باید حقوق مدار باشد. به حقوق مردم تجاوز نکند. منتخب مردم باشد . اگر کسی قیام مسلحانه علیه چنین دولتی کرد ،او محارب هست.

متن کامل مصاحبه